خانه / دسته‌بندی نشده / بازسازی این خانه
بازسازی این خانه

بازسازی این خانه

سلام به همه‌ی همراهان صمیمی

امروز صبح حین مرور ایمیل‌هام دیدگاه یکی از خوانندگان این وبلاگ در زیر پست سردگرمی‌های کوچک رو دیدم و باعث شد نیم ساعتی فکر کنم.
حین خواندن پیام آن دوست عزیز گارد گرفتم و خواستم تلاش کنم تا از خودم (چون در قسمت‌هایی به شخص من هم حمله شه بود!) و کاری که می‌کنم دفاع کنم. اما گفتم اینجا که برای خودم نمی‌نویسم. چیزهایی که برای خودم هست جایشان مشخص است. اینجا محلی است برای صحبت با دیگران. برای هم نظر شدن و به بحث نشستن درمورد موضوعات مختلف. و وقتی آن‌ها ناراضی هستند، احتمالا یک جای کار می‌لنگد.

در پی چندمین ایمیلی که از من خواسته شده بود که بیشتر از خودم بنویسم و از بازنشر کردن مطالب از فضای وب کم کنم ،خواستم شما همراهان این خانه هم اگر پیشنهادی یا نقدی دارید مطرح کنید برای بهتر کردن فضای این محل که قرار بود بهانه‌ای کوچک باشد برای دورهم بودن در فضای مجازی شلوغ و بی‌هویت این روزها.
به هر حال این وبلاگ بیشتر از اینکه مال من باشه، به شما تعلق داره. چون بدون شما عزیزان قطعا این وبلاگ هم وجود نخواهد داشت.

ممنون میشم.

ضمن تشکر از خواننده‌ی عزیزی که کامنت بلند بالاشون من رو به سمت جلو هل داد و باعث شد جدی تر روی وبلاگ وقت بذارم کامنتشون رو هم اینجا میذارم تا کسایی که ندیدن بخونن و شاید کمکشون کنه که پیشنهادهایی به ذهنشون بیاد.
و ممنونم که انقدر دقیق و با جزئیات و با دقت و حوصله وقت گذاشتید و به این زیبایی نوشتید …
یک دنیا سپاس

 

بالاخره پستی که ارزش وقت گذاشتن برای نظر دادن داشت ، منتشر شد! این پست بهانه خوبی بود برای ابراز نظری که مدت هاست باید گفته می شد.قبل از هرچیز باید شما را برای به چالش کشیدن عقاید خاک خورده عوام ، کمی تحسین کنم. فقط کمی ! چون باز هم این تلاش نافرجام ماند و ما بار دیگر شاهد کوشش هرچه بیشتر شما در جهت دور ماندن از این مهلکه های ذهنی و عقیدتی بودیم.
بد نیست از قول همان آقای کلانتری (که ظاهرا خیلی قبولش دارید!) گوشزد کنم که نوشتن وبلاگ بهانه ایست تا ما افکار خود را به چالش کشیده و فرصتی را فراهم کنیم که دیگران هم یک بار به اعتقادات خود شک کنند. این روشی است که باعث رشد فکری خود و دعوت دیگران به این ارتقا می شود. ولی متاسفانه این وبلاگ تبدیل به بستری شده برای مطالب کلیشه ای که حتی دنبال کننده سمجی مثل من هم رغبت خود را برای دنبال کردنش از دست میدهد. مطالبی آنقدر بدیهی که فرصت تامل را از آدمی گرفته ، خواننده بینوا را دست بسته ناچار به پذیرش آن می کند.
از طرفی شما حتی زحمت به روز کردن “مستمر” وبلاگ را به خود نمی دهید!( که شاید همین نشان از خودسانسوری زیاد و تلاش برای گلچین افکارتان باشد) ؛ آن وقت در پست های مختلف خود دم از جسارت میزنید و می گویید “حاضرم آسیب ببینم و چیزی بیاموزم تا این‌که در امان بمانم و هیچوقت رشد نکنم”!! این آموخته هایی که حرفش را می زنید (جز در تعداد انگشت شماری از پست ها) نه تنها چندان رنگ و بویی از جسارت و چالش های آسیب زا و رشد دهنده ندارند ،بلکه صرفا مطالبی هستند دم دستی و گاها حقایقی غیرقابل انکار و حتی بعضی عین جملات یک کتاب یا یک شعر یا یک نظر (این یکی دیگر خیلی غیرقابل هضم بود)یا… که نه نظری تحلیلی از جانب شما مطرح می شد و نه مخاطب را به کشمکشی ذهنی و جذاب فرامی خواند و نه رمقی برای خواندن آن تا آخر می گذاشت.
فراموش نکنید که ما اینجا نیستیم که شعری از قیصر یا بخشی از کتاب شازده کوچولو را بخوانیم. (همگی یک سرچ ساده قابل دسترس اند) بلکه اینجاییم (در وبلاگ آقای متقی نسب) که تحلیل و نظر شخص ایشان درباره همه این مطالب را بدانیم تا اگر با آن مخالف بودیم ابراز کنیم و او هم فرصت اصلاح افکار خود را را داشته باشد. اما متاسفانه شما با این رویه ، گویا یک وبلاگ با بستر رسانه ای یکطرفه اختیار کرده اید که صرفا بدیهیاتی بدون پتانسیل اظهارنظرکردن ، به خورد مخاطب می دهد.
پیشنهاد میکنم که ابتدا تکلیف ما و خود را با وبلاگتان مشخص کنید و اگر مثلا آن را با دفترچه ثبت روزانه (!) (برای ثبت تاریخ های مهم زندگی تان یا عین جملات قصاری که دوستشان میدارید) اشتباه گرفته اید بگویید ؛ چون اینجا مخاطبینی هستند که گاها وقت باارزش خود را صرف دنبال کردن وبلاگی می گذارند که به خیال خودشان قرار است در آن بیشتر با خلق و خو و افکار یک فرد “عاشق یادگیری ، یادگیری یادگیری” آشنا شوند و همچنین بتوانند با نقد افکار خود و شخص نویسنده یاد بگیرند و یاد بدهند.
هرچند در این پست واقعا دلم میخواست دیدگاهم را راجع به پرسشی که مطرح کردید بیان کنم ولی ظاهرا گوشزد کردن و اتمام حجت این مطلب برای نگه داشتن مخاطب هایی که به “اصل محتوا” اهمیت میدهند و نه “نویسنده” و “رزومه” او (!) ، لازم بود. البته اگر بهانه این همه احتیاط ، حفظ همان اعتبار و مخاطبی است که با ضرب و زور رتبه کنکور و رشته و دانشگاه به دست آورده اید ، که خب آن بحث دیگری است. می شود به همین منوال بی دردسر ادامه داد و خیالتان از بابت انتقاد افرادی مثل من هم راحت ؛ چون هم در اقلیت قرار دارند و هم کاملا از بابت آن به شما حق میدهند.
بهرحال امیدوارم از این به بعد شاهد پست های امیدوارکننده تری باشیم یا حداقل چیزی که ارزش دنبال کردن داشته باشد و یا دلیلی برای شناخت یک ذهن به قول خودتان “عاشق رشد” (!) ؛ نه صرفا ادعاهایی که بعضا ناخوداگاه توسط خود نوشته ها رد می شوند!
پ.ن : در مقابل زمانی که برای نوشتن این نظر صرف کردم ، انتظار دارم با تعمق بیشتری خوانده شود و لحن نسبتا تندم باعث نشود که از اصل مطلب و حقایقی که به واقع وجود داره ، غافل شوید.


دوست دارید از چه چیزی بیشتر بشنوید؟
برام کامنت بذارید.
ممنون میشم.

نگاهی هم به این‌ بیندازید

انستیتو پاستور ایران فرمانفرما

انستیتو پاستور فرمانفرما

در حال مرور اسناد تاریخ معاصر طب و داروگری در ایران هستم. مشخصا برای سرآغاز …

9 نظر

  1. امروز همینجوری رفتم پستهای قبلی دیلی امین رو بخونم اینو دیدم :))))))))))
    پستای قبل از این اتفاقا خیلی هم خوب بودن :))))))
    دیگه نمیدونم چه انتظاری دارن از یه نویسنده…… مطالب جدید هم که اصلا نگم :))))))))))))))))))))

  2. از عاشقان دیلی امین

    این دیگه چه سمی بود من خوندم؟! 😐
    شایعات عجیب و غریب درموردت کم نشنیده بودم امین جان ولی این یکی ظاهرا خیلی توپش پر بود!!!!

  3. هنوز نشناخته اند‌ آنان که تو را اینگونه خطاب میکنند‌
    آقای متقی نسب
    ای کاش من هم مثل شما سخاوتمند و بخشنده بودم
    بعضی اوقات آرزو میکنم که کاش یه بار دیگه بتونم از نزدیک ببینمتون و با هم صحبت کنیم

  4. راستش من با بازسازی این خونه موافق نیستم، اما به نظرم خیلی بهتر میشه تغییراتی تو چیدمان خونه به وجود بیاری:)
    به نظرت بهتر نیست بیشتر به نوشتن درباره طرز فکر خودت درباره موضوعات بپردازی؟
    قبلاً برای نوشته شاه دل نوشتم قشنگ‌ترین نوشته بلاگت، چون علاوه بر جالب بودن متن احساس کردم متن از خودته، طرز فکر خودته.
    نوشته مشکلاتی که از دید ما پنهان می‌مانند رو خیلی دوست داشتم و دارم چون درباره یه اتفاق نوشتی و چیزی که ازش یاد گرفتی. یعنی برداشت خودت از موضوع. یعنی درسی که از یه واقعی گرفتی و حالا اون نکته رو به ما آموزش دادی.
    آشغال‌های دوست داشتنی معرکه بود چون با یه خاطره و رویداد بهمون یه درس مفید دادی.
    درسته خاطرات و رویدادهای الهام‌بخش و آموزنده همیشه وجود ندارن، اما به نظرم بهتر میشه که از نوشتن یک شعر و گذر از موضوع به سادگی بپرهیزی و توی نوشته‌هات هم روی موضوعات عمیق‌تر بشی، درست مثل بحث‌ها و گفتگوهای خودمون که 80 درصد اوقات دید همه جانبه به موضوع داری. هنوز نمی‌تونم جوابی که زیر نوشته سردرگمی‌های کوچک بهم دادی رو باور کنم، وقتی خوندم با خودم گفتم یعنی این همون امینه؟ مگه میشه امین درباره چیزی مطلب منتشر کنه که موضع مشخصی نسبت بهش نداره؟
    بیان تجربه دوست داشتن با پاراگرافی از کتاب شازده کوچولو؟ همین؟ به همین سادگی؟ خب این کار رو من هم تو بخش تایم کافی پیج اینستاگرامم انجام میدم؛ اما در راستای آشنا کردن مخاطبانم با قلم اون نویسنده و ایجاد رغبت و علاقه برای خوندن آثارش نه هدفی که تو این بلاگ رو ایجاد کردی.
    خیلی ساده می‌تونی نظر خودت درباره اون جمله رو بگی. از تکنیک بومرنگ استفاده کن. یه بار با ایده موافق باش و دربارش بنویس و یه بار مخالف.
    جذابیت نوشته‌های خودت برای شخص من خیلی بیشتر از بازنشر شعرها و… هست.
    جملات قصار تو چی شدن؟ مگه نباید چنین پستی مدام به‌روز بشه؟ آخرین بار 5 فروردین به روز شدن، یعنی از 5 فروردین تا حالا هیچ حرف باارزشی نزدی؟ ولله که خودم از 5 فروردین به بعد صدها سخن گهربار ازت شنیدم!
    هدفم از اینکه آخر کامنتم بحث پست جملات قصار رو پیش کشیدم تلنگر، تو سری زدن یا… نبود. یه پیشنهاد ساده بود:
    دوست داری شعرها و… هم بازنشر بدی؟ اصلا کار اشتباهی نیست، هر کس متن قشنگی ببینه دوست داره اون رو با بقیه به اشتراک بذاره. یه پست بذار و هر هفته اون رو به‌روز کن. تو اون پست شعر، کتاب، یا… رو معرفی کن و بقیه بخش‌های بلاگت رو با نوشته‌های خودت پر کن.
    باور کن کلمات خودت ارزش کمتری از بقیه بزرگان نداره…
    در این راستا تو رو دعوت می‌کنم به ابتدای پست جملات قصار من:
    «چرا گاندی ، آره ؛ ولی من ، نه!؟»
    چرا تو نه رفیق؟
    از خودت بیشتر بذار:)
    و ببخشید که سرت رو درد اوردم:)

  5. من که روند سایت رو دوست دارم ولی اگر متن های اجتماعی و معرفی کتاب بیشتر بذارید خیلی بهتر میشهههه

  6. سلام
    به نظرم زیبایی نوشته های شما به سادگی و کوتاه بودن آن هست
    و خیلی خوبه که برای نوشته ها تون منبع میارید،و من از شما خیلی سپاس گزارم 🌺که علاوه بر اندیشه ها به ما اندیشیدن هم یاد می دین.و من خودم ترجیح میدم که خودتون موضوع ها رو انتخاب کنید چون راضی ساختن همه هدفی است که بدست آورده نمیشه.
    در جواب این دوست عزیز باید گفت: آقای متقی انسان بسیار متواضعی هستند و برعکس بقیه رتبه برتر ها هیچ جا از رتبه و جایگاهی که بدست آوردن سو استفاده نمی کنند.ولی خانم محترم این جمله شما اصلا قشنگ نبود😑 که گفتین:(بهانه این همه احتیاط حفظ همان اعتبار و مخاطبی است که با ضرب و زور رتبه کنکور و رشته دانشگاه بدست آورده اید.)اگه ما طرفدار یک وبلاگ یا یک نویسنده باشیم سعی داریم افکارمون با خط فکری اون نویسنده همراه بشه من خودم به شخصه با نوشته های این وبلاگ تا حدودی آشنا هستم و گاها بعضی هاشون و چندین بار خوندم و نگرش های زیادی یاد گرفتم.🌺
    ببخشید اگه نظرم طولانی شد و وقتتونو گرفتم.🙏🙏
    و قصد توهین به این خانم هم نداشتم

  7. محمد امین عزیز
    نمیدونم این دوستمون چه فکری کرده که چنین حرفایی رو بهت زده. متاسفم واقعا. حتما نشناختی محمدامین رو که اینطوری این حرف‌ها رو با این لحن بهش می‌زنی . جای شما بودم قبل از دادن نظر اینجوری سعی میکردم طرفم رو بشناسم
    از برخوردی که باهاش داشتی واقعا متعجب شدم که اینم از بزرگیته‌ برادر

  8. منم از جمله‌ ی اون ایمیل کنندگان بودم😅
    خیلی خوشحال میشیم بیشتر از خودتون برامون بنویسید و کارهاییی‌ ک میکنید و از صنعت داروسازی هم بیشتر برامون بگید

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *