پیش نوشتِ مهم: بی مخاطب!
چندی پیش دربارهی اهلی کردن و دیدگاه شاعرانه و فرابشری اگزوپری دربارهی عشق مطلبی منتشر کردم.
در آنجا روباه به شازده کوچولو میگفت :«تو تا زندهای، در برابر چیزی که اهلی کردهای مسئولی»
به سرم زد که شاید بشود ماجرا را از ور دیگری دید…
اما آیا داستان در اهلی کردن خلاصه میشود؟
آیا فعل نمیتواند شکل لازم به خود بگیرد؟ اهلی شدن؟
وقتی x اهلیِ y میشود بدون آنکه روح y هم از ماجرا خبر داشته باشد یا دارای قصدی بر این مبنا نباشد، شما پاسخم را بدهیم آیا باز هم y در برابر x مسئول است؟
اهلی شدن آتشی است؛
اگر کسی به اختیار و تلاشش تو را اهلی کرده باشد
در کنار آن آتش خواهید نشست
و از گرمایش بهره خواهید گرفت.
اما اگر خودت به اختیار خودت اهلیِ کسی شده باشی
آنچنان خواهان نزدیک شدن و گرم شدن بیشتری
که در آتش خواهی سوخت…
یاد حرف عباس کیارستمی افتادم (اگر درست بگویم) که میگفت:
بسیاری عاشق، بسیاری معشوق
عاشق و معشوق، انگشت شماری
من ماندم و سوالی بیجواب:
آیا تا زندهای، در برابر کسی که اهلیِ تو شده است هم مسئولی؟
وای فوق العاده بود آقای متقی
من واقعا نحوه ی نگارش شما رو خیلی دوست دارم.
به امید روزهای بهتر
اول خواستم به وسیله تمثیل “شمع و پروانه” جواب بدم اما یاد این جمله از همین کتاب (شازده کوچولو) افتادم که به نظرم به این سوال جواب میده:
“شازده کوچولو پرسید: دوست داشتن بهتره یا دوست داشته شدن؟
روباه جواب داد: کدوم یکی برای پرنده مهمتره؟ بال چپ یا بال راست؟”
به نظرم وقتی کسی تو رو دوست داشته باشه و علاقهاش رو ابراز کنه، احتمالش زیاده که تو هم به تدریج بهش علاقه پیدا کنی، اما اگه همون طور که نوشتی تو روحت هم از این دوست داشتن خبر نداشته باشه مقصر خود شخص هست که علاقهاش رو نشون نداده، یعنی خودش مسئول هست نه تو.