خانه / محمد امین متقی نسب

محمد امین متقی نسب

امین متقی ؛ یا به شکل درست تر محمد امین متقی نسب. دانشجوی سال سوم داروسازی دانشگاه تهران

کلاغ

مؤذن خواند. پنج دقیقه. کلاغ‌ها یکصدا شده بودند. صدای قارقار دسته جمعی کلاغ‌ها در فریاد مؤذن. یک، دو، سه… فریااااد! صدای اذان را می‌شنیدم اما به آن گوش نمی‌کردم. صدای کلاغ‌ها که می‌آمد به آن گوش می‌کردم. همهمه‌ای بود در میانِ یک راهِ طولانیِ ملال‌آور. چیزی که ثانیه‌ای توجهت را …

بیشتر بخوانید »
سینمای جمهوری اسلامی دولتی پرویز صیاد

سینمای جمهوری اسلامی

پرویز صیاد در گفتگو با پرویز کاردان (7 سال پیش): «…ببینید یک مشخصۀ خیلی روشنی داره سینمای جمهوری اسلامی… که بعضیا میگن سینمای ایران ولی من میگم سینمایِ جمهوری اسلامی. این واژه درستی است و تعبیر درستی است از این سینما. برای اینکه شما در تمام هفتاد سالی که دولتِ …

بیشتر بخوانید »
جاده پرور

جاده

باران می‌بارد. چند روزی است که باران می‌بارد. باران که می‌بارد، خاطرم به سال‌های دورِ نزدیکِ به خانه می‌رود. سال‌هایی که خانه‌ام اتاقی بود دیوار به دیوار آشپرخانه‌ای که مادرم در آن غصه‌هایش را لای ظرف‌های شام می‌شست و روبروی جایی بود که پدرم همیشه ملالتش را با قرص، خواب …

بیشتر بخوانید »
انستیتو پاستور ایران فرمانفرما

انستیتو پاستور فرمانفرما

در حال مرور اسناد تاریخ معاصر طب و داروگری در ایران هستم. مشخصا برای سرآغاز فعالیت‌های تولیدی و تحقیقاتی و آموزشی در گسترۀ خدمات بهداشتی و درمانی این کشور، نام انستیتو پاستور به گوش همه‌مان آشنا می‌زند. ماجراهای جالبِ دورانِ تجددِ بعد -و البته قبل- از مشروطه و اقدامات سران …

بیشتر بخوانید »
سهیل نفیسی قصه و سانسور کاندینسکی

سهیل نفیسی، خودسانسوری و قصه!

خودسانسوری-خودانتقادی. نخستین زاده از ترس و دومی مولود خرد. نه آن خودانتقادی مارکسیستی که در رسالهٔ لنین مطرح شد و در جلسات بازجویی‌مانندِ میان اعضای اصلی و معتقدان به اتحاد جماهیر شوروی، به صورت شفاهی یا کتبی، برای دیگر معتقدان به لنینیسم بیان می‌شد. یا آنچه معلم دینی برای حسابرسی …

بیشتر بخوانید »
بهمن

بهمن

بهمن. وهومن. پایان، نه. انگار قرار بود رستگاری، فقط در بهمن باشد. آغاز در بهمن نبوده، با بهمن نبوده؛ نه. آغازها همیشه غلط بودند. برف‌ها و کولاک‌ها می‌گویند. سرما می‌گوید. آغازها همیشه غلط بودند. باید از قله‌ها می‌آمدم و می‌وزیدم از ته ویرانی. چگونه می‌شود از ته گودال‌ها سرازیر شد؟ …

بیشتر بخوانید »
شاهنامه فردوسی ایلیاد و اودیسه هومر

فردوسی و هومر

نوشتار آینده مطالبی فشرده و ناچیز است درباره‌ی دو حماسه سرای بزرگ بشری، فردوسی و هومر. نمیشد شاهنامه فردوسی را به تنهایی با یکی از کتاب‌های هومر مقایسه کرد چرا که ایلیاد و اودیسه مکمل همدیگر هستند و شناخت شخصیت و بینش هومر و همچنین فهمیدن درست داستان از طریق …

بیشتر بخوانید »

روز قدس!

روز قدس است. نمی‌دانم چرا چنین روزی وجود دارد. یعنی فلسفه‌اش را می‌دانم اما… بگذریم. یاد خاطرۀ پارسال روز قدس افتادم که در اینجا نوشته بودمش.

بیشتر بخوانید »

آنگاه پس از تندر

اما نمی‌دانی چه شب‌هایی سحر کردم. بی آنکه یکدم مهربان باشند با هم پلکهای من در خلوت خواب گوارایی. وآن گاهگه شبها که خوابم برد، هرگز نشد کاید بسویم هاله‌ای، یا نیمتاجی گل از روشنا گلگشت رؤیایی. در خوابهای من، این آب‌های اهلی وحشت، تا چشم بیند کاروان هول و …

بیشتر بخوانید »