در حال مرور اسناد تاریخ معاصر طب و داروگری در ایران هستم. مشخصا برای سرآغاز فعالیتهای تولیدی و تحقیقاتی و آموزشی در گسترۀ خدمات بهداشتی و درمانی این کشور، نام انستیتو پاستور به گوش همهمان آشنا میزند. ماجراهای جالبِ دورانِ تجددِ بعد -و البته قبل- از مشروطه و اقدامات سران …
بیشتر بخوانید »سهیل نفیسی، خودسانسوری و قصه!
خودسانسوری-خودانتقادی. نخستین زاده از ترس و دومی مولود خرد. نه آن خودانتقادی مارکسیستی که در رسالهٔ لنین مطرح شد و در جلسات بازجوییمانندِ میان اعضای اصلی و معتقدان به اتحاد جماهیر شوروی، به صورت شفاهی یا کتبی، برای دیگر معتقدان به لنینیسم بیان میشد. یا آنچه معلم دینی برای حسابرسی …
بیشتر بخوانید »نخواهم نوشت
تا گزارشی دیگر، پروندۀ دیلی امین بسته شد.
بیشتر بخوانید »دیدار دوست خوش ذوق
امروز ظهر توسط یکی از دوستان دوران دبیرستانم برای خوردن دو نفرهی ناهار دعوت شدم. خودم ساز و برگ دیدارمان را فراهم کرده بودم. نوروز و نو شدن روز و روزگار، بهانهای هم هست برای من تا به غیر از روزگار نو، به روزگار دیرینه خودم هم سری بزنم. دوستی …
بیشتر بخوانید »سردرگمی بین گرسنگی و تشنگی
اگر خود را در یک بیابان برهوت یافتید که در آن، فقط به منبع بی پایانی از چیپس دسترسی دارید! بیشتر از یک هفته زنده نخواهید ماند. اگر فقط به آب دسترسی داشتید چنین اتفاقی برای شما رخ میداد فقط شاید کمی دیرتر. گرسنگی و تشنگی ظاهرا مثل هم هستند …
بیشتر بخوانید »انگلستان قرن نوزده
کمتر آدمی در دنیا، به زمانِ خودش تعلق دارد. احساس میکنم هر آدمی در زندگیش زمانی را پیدا کرده و حس میکند به آن زمان تعلق دارد. تناسخ؟ نه از چیز دیگری حرف میزنم. یادم هست دوستی به من همیشه میگفت احساس تعلق به ایران در دهه پنجاه دارد. دوست …
بیشتر بخوانید »کنار همیم
مدتها وبلاگ را بروز نکردن، مدتها ننوشتن نبود. روزهای پرالتهاب و غمگین، روزهای بدبینی به همه کس و همه چیز؛ اما امیدواری. روزهای پرتردید و مالامال از دوراهی، دوگانگی، دودستگی، تفرقه. روزهای سرشار از خشم و زاری و خون. نوشتن از هر چیزی غیر از جنایاتی که در کشورم در …
بیشتر بخوانید »بیتفاوتی
سوالی را در یک کتاب خواندم که نوشته بود: “شبِ آخرین انتخابات ریاست جمهوری کجا بودید و چه میکردید؟” برایم خیلی جالب بود. هیچ ایدهای از این موضوع نداشتم. یعنی اصلا یادم نمیآمد شب “آخرین” انتخابات ریاست جمهوری کجا بود. اما چیزی که حیرتم را برانگیخت این بود که …
بیشتر بخوانید »تخت جمشید | شکوه غمبار
مدتی پیش از شیراز دیدن کردم. شهر ادبیات، معماری و البته تاریخ. برای علاقهمندان به این گسترهها، شیراز چیزی فراتر از ارضای حس جستجوگری هدیه میدهد. در حافظیه عرفان میبارد و در سعدیه حکمت. خیابانهای شیراز بوی فرصتِ وصال عاشقان را میدهد. مساجد و بازارها، عمارتهای با شکوه و پر …
بیشتر بخوانید »پرسش یا پاسخ
در حین مطالعه فلسفه به مقایسه این حیطه با ادبیات، هنر یا علم میپردازم. گرچه شاید مرز دقیق و شفافی بین این حیطهها نیست اما مقایسهی آنها در فضای فکریام گریزناپذیر است. کتاب چنین گفت زرتشت نوشتهی نیچه فیلسوف آلمانی با کتاب شعر راستی چرا از پابلو نرودا شاعر شیلیایی. …
بیشتر بخوانید »