خانه / دسته‌بندی نشده / سردرگمی بین گرسنگی و تشنگی
گرسنگی و تشنگی ست گادین

سردرگمی بین گرسنگی و تشنگی

اگر خود را در یک بیابان برهوت یافتید که در آن، فقط به منبع بی پایانی از چیپس دسترسی دارید! بیشتر از یک هفته زنده نخواهید ماند. اگر فقط به آب دسترسی داشتید چنین اتفاقی برای شما رخ می‌داد فقط شاید کمی دیرتر. گرسنگی و تشنگی ظاهرا مثل هم هستند و به راحتی با هم اشتباه گرفته می‌شوند ولی تفاوت زیادی با هم دارند.

فرهنگ مصرف گرایانه‌ی ما سعی می‌کند تا ما را متقاعد سازد، تنها چیزی که به آن نیاز داریم، گرسنگی است. گرسنگی برای درآمد بیشتر برای خرید بیشتر، پس انداز بیشتر و مصرف بیشتر. فرهنگی که نمیداند این کلاهبرداری را چگونه متوقف کند، آن را جشن می‌گیرد و ادعا دارد که یک فرد گرسنه، به همه خواسته‌های فانتزی‌اش دست خواهد یافت چون فرهنگ، در این زمینه همکاری بسیاری زیادی با او می‌کند. موقعیتی بی نظیر که ارزانیِ یک فرد گرسنه می‌شود.

ولی احتمالاً گرسنگان هنوز هم تشنه‌اند. تشنه‌ی معنا و رابطه. تشنه‌ی رضایت از خلق زیبایی. فریبکاری بیشتر، پاسخ این تشنگی نیست.

— ست گادین–

 

اولا درباره‌ی ست گادین بگویم. یادم هست حدود دو سال پیش، خیلی بیشتر از امروز از آموزه‌هایش لذت می‌بردم. مطالب قدیمی‌تر وبلاگم شاید گواهی بدهد این موضوع را. بهرحال چیزی به نام «مود» یا «حالت» یا چیزی که من ترجیح می‌دهم به آن بگویم «مزاج»؛ باعث می‌شود آدم زمانی با کتابی، فیلمی، موسیقی‌ای یا هرچیزی، ارتباطی قوی برقرار کند و زمانی هم نه.

این روزها مزاجم کمتر به آدم‌هایی با جهان بینی ست گادین بها می‌دهد. اما امروز خیلی خودخواسته بخشی از نوشته‌هایش را خواندم و این را میان نوشته‌ها پیدا کردم. خواندنش جالب بود. خوبی این آدم‌ها این است که از هرچیزی می‌توانند به سطحی‌ترین شکل ممکن حرف بزنند. این بد هم نیست. گاهی اوقات، اگر درست نگاهش بکنی می‌تواند دری را برایت بگشاید به وسعت یک لمس خودمانی یا بیگانه از زندگی. حرف‌های ساده همیشه مفاهیم ساده‌ای را بیان نمی‌کنند. حرف‌های سطحی هم همیشه، اشاره به مفاهیم سطحی ندارند. لفظ و معنا جداست.

جمله‌‌های بسیاری در زندگی‌ام خوانده‌ام به غایت زیبا، اما از درون توخالی. جملاتی هم خوانده‌ام که از لحاظ اندازه، طولشان به یک سطر هم نمی‌رسید؛ یا مفاهیمی را بیان می‌کردند که برای ما که در “چراگاه نصیحت سیریم”، تکراری و کلیشه‌ای نمود می‌کردند. اما به قول همان سهراب با “شستن چشم‌ها و جور دیگر دیدنشان”، به طور موقت یا دائمی، سرلوحه‌ی زندگی‌ام شده‌اند. حداقل می‌توانستند باشند.

 

اولا را نوشتم که ثانیا را بنویسم. اما به ثانیا که رسیدم، نخواستم بنویسم. درباره‌ی مصداق‌های جمله‌ی ست گادین و میزان شباهتی که این بیان استعاری به اتفاقات ریز و درشت در زندگی خودم داشته می‌خواستم بنویسم، که ترجیح می‌دهم فکر بکر شما را بیوه نکنم. دعوت می‌کنم خودتان با عینکی که بر چشم دارید به الگوی گرسنگی و تشنگی در زندگی‌تان نگاه کنید.

نگاهی هم به این‌ بیندازید

انستیتو پاستور ایران فرمانفرما

انستیتو پاستور فرمانفرما

در حال مرور اسناد تاریخ معاصر طب و داروگری در ایران هستم. مشخصا برای سرآغاز …

یک دیدگاه

  1. من هر روز صبح وبلاگ ست گادین رو میخونم. علاوه بر این که زبانم قوی میشه یه نوع مایندست بهم میده که میتونم روزم رو باهاش بهتر شروع کنم. جملاتی که داره و راهکارهایی که میده همیشه ایده های تازه دارن. خیلی ساده و کوتاه اونقدر هم وقت نمیگیره بعد از بیداری و انجام دادن یه سری کار روتین خیلی منبع مناسبی هست وبلاگ ست گادین برای شروع یه روز عالی
    خیلی خوشحال شدم که توی وبلاگتون خلاصه کتاب گاو بنفش رو هم گذاشتین اما دیدم مثل اینکه خلاصه نویسی اون کتاب رو نصفه و نیمه رها کردید و این موضوع برعکس اتفاق قبلی ناراحتم کرد.
    خیلی خیلی خوشحالم که با وبلاگ شما آشنا شدم

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *