خانه / سینما / هنر خوب برمی‌انگیزاند
هنر خوب کیارستمی

هنر خوب برمی‌انگیزاند

عباس کیارستمی:

نوعی سینما وجود دارد که امروز جا افتاده است و برای خیال پردازی نیازی به بیننده ندارد. کار مشکلی نیست که با احساسات بیننده بازی کنیم. فیلم های بد شما را به گروگان می‌گیرد. به صندلی چهارمیخ‌تان می‌کند. همه چیز روی پرده است اما درها به روی برداشت‌های شخصی بیننده بسته است کارگردان دقیقا به شما می‌گوید چه باید احساس کنید.  اما چند لحظه‌ای پس از آنکه از سینما بیرون آمدید احساس می‌کنید همه چیز را فراموش کرده‌اید و سرتان کلاه رفته است.

من نوع دیگری از سینما را می‌پسندم. وقتی که فیلم از بینندگان -که در آن تاریکی آسیب پذیرند- باج نمی‌گیرد و به قوه شعورشان اهانت نمی‌کند. تماشاگران نیز با چشمانی بازتر به رخدادها نگاه می‌کنند. یک فیلم خوب شما را به خود می‌کشد و به واکنش وا می‌داردتان. چیزی را در شما بیدار می‌کند که تا مدت‌ها بعد تاثیرش را حس می‌کنید. فیلم خوب را منِ تماشاگر کامل می‌کنم، در فکرم. گاهی به هنگام تماشای فیلمی چرت می‌زنم. اما چند هفته بعد تصویرهایی از فیلم بیدارم می‌کند، قوه‌ی خیالم را به آتش می‌گیراند، تا جایی که به خودم می‌گویم: «باید دوباره آن فیلم را ببینم.» من مشکلی نمی‌بینم اگر کسی زمان دیدن فیلمی از من چرت بزند، اما دلم می‌خواهد بعد آن را در رویای خود ببیند.

تعجب می‌کنم وقتی کسی می‌گوید که کتابی را تا ته نتوانسته زمین بگذارد. چرا این امر صفت مثبتی برای کتاب محسوب می‌شود؟ هنر خوب برمی‌انگیزاند و تکان می‌دهد، و به‌واسطۀ آن نوعی مداخله را در پی دارد. قدرتمندتر از آن است که بتوان آن را یک‌ضرب خواند. افکار ما به هر سو پرواز می‌کند. بعضی فیلم‌ها وادارم می‌کند متوقفشان کنم و برای تنفسی به آشپزخانه بروم، آبی دستم بگیرم و از پنجره به بیرون زُل بزنم. آنقدر موضوع در من افکار مختلف ایجاد می‌کند که مجبور می‌شوم به خودم وقت بدهم.

پیش‌ترها که فیلم می‌دیدم، بعد از یک صحنه‌ی جالب یا احساسات برانگیز سینما را ترک می‌کردم. این در مورد تصویری حیرت انگیز هم صدق می‌کرد. پیش خودم پایان فیلم را شکل داده بودم و احتمال می‌دادم پایانی که من برای فیلم در نظر داشتنم از پایان خود فیلم بهتر باشد. در برخی موارد فیلم تا آن لحظه کافی بود دیگر نیازی نداشتم بیشتر ببینم. احتیاج به فاصله داشتم، حتی اگر چند دقیقه باشد. گاهی، به هنگام تدوین یک فیلم دلم می‌خواهد به صحنه‌ای بدون تصویر و بدون موسیقی بروم، لااقل پنج دقیقه. مثل ورق سفید یک کتاب عمل می‌کند که به خواننده لحظه‌ای تنفس می‌دهد. اما هیچگاه تاکنون شهامت این کار را در خود نیافته‌ام.

 

نگاهی هم به این‌ بیندازید

شاهنامه فردوسی ایلیاد و اودیسه هومر

فردوسی و هومر

نوشتار آینده مطالبی فشرده و ناچیز است درباره‌ی دو حماسه سرای بزرگ بشری، فردوسی و …

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *