خانه / توئیت / 1401 سال قبل

1401 سال قبل

نخستین گام برای از میان برداشتن یک ملت، پاک کردن حافظه‌ی آن است. باید کتاب‌هایش را، فرهنگش را، تاریخش را از بین برد! بعد باید کسی را داشت که کتاب‌های تازه‌ای بنویسد، فرهنگ تازه‌ای جعل کند و بسازد، تاریخ تازه‌ای اختراع کند! کوتاه زمانی بعد، ملت آن‌چه را که هست و آن‌چه را که بوده، فراموش می‌کند!

از کتاب “خنده و فراموشی” نوشته‌ی “میلان کوندرا”

 

پی‌نوشت: کتاب خنده و فراموشی میلان کوندرا را خودم نخوانده‌ام. جمله از یکی از کانال‌های تلگرامی است که آدرسش را برایتان اینجا می‌گذارم. از گزین‌نکته‌ها و مطالبش که به اختصار می‌نویسد، همینطور از عکس‌هایی که برای متن‌ها انتخاب می‌کند لذت می‌برم.

نگاهی هم به این‌ بیندازید

روز قدس!

روز قدس است. نمی‌دانم چرا چنین روزی وجود دارد. یعنی فلسفه‌اش را می‌دانم اما… بگذریم. …

2 نظر

  1. سلام نمی دونم چرا هیچ صحبتی از حمله ی مغول یا اسکندر مقدونی نکردید و فقط اسلام رو متهم کردید. اسلام اگر چیزی از ایران گرفته چیزهای بیشتری هم داده با دانشمندان و عالمان بزرگی که در دل خودش پرورش داده و دنیای مترقی و بزرگ جهان اسلام رو به وجود آوردند.

    • سلام. دلیل ساده‌ای برای عنوان نکردن نام اسکندر مقدومی یا چنگیز مغول دارم. حمله‌ی چنگیز خان مغول در قرن هفتم و طی سالهای 600-650 حدودا انجام شد (هجری قمری). با یک نگاه ساده می‌توانیم بفهمیم در قرن شش، پنج، چهار و سه، آثار بسیاری از شاعران یا دانشمندان ایرانی موجود هست. من جمله آثار فردوسی، ابوسعید ابوالخیر، خیام، سنایی، نظامی، خاقانی، سعدی و…. متوجه انحراف تاریخی‌ای درمورد بزرگنمایی حمله‌ی مغول و در پشت پرده بردن حمله‌ی اعراب می‌شوم. برایم عجیب و غیرقابل باور است که در دوران پرشکوه هخامنشی، اشکانی یا ساسانی (قبل از حمله‌ی اعراب) زمانی که ایران شانه به شانه و حتی در مقاطعی طولانی، بسیار جلوتر از یونان و روم قدرتنمایی می‌کرد، یونان افلاطون و ارشمیدس و ارسطو و بقراط را داشته باشد و ما هیچ، ما نگاه. تقریبا هیچ اثر مکتوبی از دوره‌ی هخامنشی موجود نیست. احتمالا منشور سنگی کوروش قابل سوزاندن نبوده. اگر درباره‌ی اسکندر صحبت می‌کنیم باید بدانیم سلسله‌ی اشکانیان و ساسانیان پس از آن بوده‌اند و از آن هم هیچ اثر مکتوبی موجود نیست. چیزی که واضح است این است که هیچکدام از کتاب‌های ما قبل از قرن دو و سه نیست. قرن دو و سه هجری. یعنی دویست سال پس از حمله‌ی اعراب. در تاریخ 2500 ساله‌ی شاهنشاهی ما، هزار سال گم شد؟ یا سوزانده شد؟ فرهنگ ایرانی، دین ایرانی، تغییر کرد یا نیست و نابود شد؟ یعنی قبل از حمله‌ی اعراب ما شاعر نداشتیم؟ دانشمند نداشتیم؟ باورش برایم بسیار سخت است در دورانی که بزرگ ترین و اولین تمدن‌های دنیا بودیم از هنر و دانش بی بهره بوده باشیم. فکر می‌کنم حتی حکومت اسلامی در چند سال اخیر، بسنده نکرده به کتاب‌ها و هجومی بی رحمانه به آثار هویت ما حتی به سنگ برده! تخت جمشید را می‌گویم. پاسارگاد را می‌گویم. تاریخ پرشکوه و فرهنگ غنی ایران کجا گم شد؟ سوالی است که جوابش را نمی‌دانم و اگر شما جواب این سوالم را بدهید حتما برای عرض تشکر به شام دعوتتان می‌کنم.
      درمورد دستاوردهای ایران در 1400 سال اخیر، موضوع قابل انکاری نیست اما “نسبت دادن آن به یک دین و طرز تفکر” از دید من آنقدر اعتبار ندارد. دلیلش هم برای اهل منطق هرکدام به رنگی است. در این مقال نمی‌گنجد.
      موفق باشید

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *