پرویز صیاد در گفتگو با پرویز کاردان (7 سال پیش): «…ببینید یک مشخصۀ خیلی روشنی داره سینمای جمهوری اسلامی… که بعضیا میگن سینمای ایران ولی من میگم سینمایِ جمهوری اسلامی. این واژه درستی است و تعبیر درستی است از این سینما. برای اینکه شما در تمام هفتاد سالی که دولتِ شوروری فیلمسازی کرد نمیگفتند “سینمای روسیه”، میگفتند “سینمای اتحاد جماهیر شوروی”. یعنی سینمایی که مظهرِ یک ایدئولوژیِ خاص بود، یا لااقل برآمده از یک سرزمینی بود که یک ایدئولوژیِ خاص در اونجا حاکم بود. این ایدئولوژی خاص، امروز حاکمیتش در ایران، جمهوری اسلامی است. بنابراین سینمایی که از آنجا به دنیا صادر میشود، سینمای جمهوری اسلامی است. حالا بعضیا میخوان بگن ایران، بگن، میل خودشونه! ولی واقعا در تعبیر اصلی همینه که اگر یک فیلمی در یک جای جهان به موفقیتی دست پیدا کنه، پرچم جمهوری اسلامی میره بالا و سرود جمهوری اسلامی زده میشه.
مشخصۀ اصلی این سینمای جمهوری اسلامی این است که دولتی است. من شخصاً چون با دولت جمهوری اسلامی و با این دولت ایدئولوژیک اسلامی مخالفم در نتیجه با تمام دستاوردهای اون هم مخالفم. من نمیتوانم با دولت جمهوری اسلامی مخالف باشم ولی با وزیر امور خارجهاش موافق باشم؛ ولو اینکه خیلی شخص خوبی باشه، خیلی هم کارهای خوبی کرده باشه یا سخنرانی بسیار خوبی هم کرده باشه یا اعمال بسیار خوبی هم به نفع جمهوری اسلامی انجام داده باشه. بنابراین من وضعیتم با اون مشخصه. من اون رو بخشی از این حکومت میدونم. حالا بین این همه فعالیتهای فرهنگی و هنری، سینما دولتیترینشونه. چون با بودجه دولت و یا با کمک دولت، یا لااقل با نظارت دقیق دولت مواجه میشه. پس این سینما دولتی است. حالا فیلم خوبی در آن پیدا میشود، مسلم است. بخصوص وقتی تو با بودجه دولت کار میکنی. مگر دوران قبل از انقلاب فیلم خوب ساخته نمیشد؟ کانون پرورش فکری کودکان چون بودجه دولتی داشت، فیلمهای بسیار متفاوتی ساخته میشد و بسیاری از این فیلم ها از فیلمسازان بسیار خوب ما بود و در تمام جهان هم جوایزی میگرفت. چرا؟ چون پشتوانۀ دولتی داشت. برای گیشه کسی نمیساخت. وقتی میگیم سینمای دولتی یعنی این که وقتی فیلم تو ساخته میشود و قبول میشود که ساخته شود، کارگردان پولش را میگیرد، بازیگران پولشان را میگیرند و تمام عوامل تولید پولشان را میگیرند و کنار میروند و کاری ندارند فیلم فروش میکند یا نمیکند. خیالشان راحت است. برای همین راحت میتوانند فیلم متفاوت بسازند. همین کار، سینمایِ متفاوتِ دولت شوروی و کشورهای سوسیالیستی اروپایی قبل از جمهوری اسلامی در جهان میساختند. تمام فستیوالها فیلمهای متفاوتشان از این کشورها میآمدند. برای همین، فیلمهای ما در آن زمان با اینکه متفاوت بود بسیاریش، آقای بیضایی، آقای کیارستمی، آقای مهرجویی همه فیلم های متفاوتی میساختند که قبل از انتقال هم ساختند. ولی در آن زمان به جایی نمیرسیدند. چون رقیب زیاد داشتند. کشورهایی که فیلمهای دولتی داشتند خیلی بودند و این فستیوالها خودشان تغذیه میکردند. از این سینما حالا تمامِ کعبهشان شد اونجا (جمهوری اسلامی) برای این که فیلم متفاوت پیدا کنند و بگیرند. همینطور که میبینیم بسیاری از کشورها و فستیوالها، بزرگ و کوچیک هم ندارند، یهو ده تا دوازده تا فیلم از ایران میگذارند. یک زمانی بود حتی یک فیلم ایرانی به زحمت توی سینما یا فستیوالی راه پیدا میکرد همه این زمینهها را دولتی بودن سینمای جمهوری اسلامی فراهم کرد. خب طبعاً یک سری از فیلمسازان، چه فیلمسازان گذشته چه جوانانی که دورۀ بعد کار کردند، از این گشایشی که پیش آمد استقبال کردند و آوازهای پیدا کردند و به شهرت رسیدند؛ کاری با آن قسمتش نداریم. ولی من با این سینما میانهای ندارم برای اینکه این سینما، سینمای دولتی است و درست مثل انتخاباتِ قلابی جمهوری اسلامی برای این کشور و این رژیم اعتبار آفریده در جهان…»
پینوشت1: بگم؟ ولش کن!
پی نوشت 2: نگم؟ چرا نگم؟
پی نوشت 3: چی بگم؟ واضحه!