خانه / کتاب / بیست و یک درس برای قرن بیست و یک | نوشته یووال نوح هراری
بیست و یک درس برای قرن بیست و یک
بیست و یک درس برای قرن بیست و یک

بیست و یک درس برای قرن بیست و یک | نوشته یووال نوح هراری

مقدمه

جهان ممکن است برای ما تکراری شده باشد زیرا درباره هدفش و آینده ای که در پیش دارد فکر نمی کنیم .
سرگذشت پیشینیان برای کسانی که تاریخ خوانده‌اند یا تاریخ می‌دانند خیلی مهم است و آن‌ها را به فکر فرو می‌برد .
داستان زندگی بشریت و حیات راستین مسئله ایست که ذهن یوال را به خود مشغول ساخته است .

سردرگمی یک مشکل بزرگ برای بشر امروز است .

من یک مورخ هستم نمیتوانم برای کسی خوراک و لباس تهیه کنم اما میتوانم در ذهن افراد وبشریت یک اندیشه و بینش بوجود آورم حتی اگر برای تعداد کمی مهم باشد میخواهم این کار را انجام دهم زیرا به آن ها کمک میکند بفهمند یک انسان خردمند هستند . میتوانند بینش و دانش جدیدی را که منجر به تغییر سرنوشتشان میشود در ذهن شکل دهند.

 

برای افرادی که نیاز ها و دغدغه های مهم تری مثل گرسنگی و سلامت دارد داشتن نگرانی درباهر بحران زیست محیطی بینش و نگرش های دیگر به چه دردی میخورد ؟!

ما نمیتوانیم زندگی کسانی که شب را به زور صبح میکنند درک کنیم اما میتوانیم حداقل از آن ها یاد گرفت که با وجود این شرایط سخت چگونه زنده مانده اند در حالی که تحمل وضعیت آنها برای ما حتی برای یک ثانیه هم غیر قابل باور باشد .

در جهانی که بسیاری از امور آن از دست عموم مرد خارج است چگونه میتوان بینش اخلاقی و انسانی را برقرار کرد دنیای که در جنگ تعصبات دینی و قلبیهل ای طلم حکومت ها و هزاران مشکل دیگر است یک انسان خردمند چگونه میتواند به خود و جهانی که در آن زندگی میکند کمک کند ؟!


 

درس اول : سرخوردگی

مردم داستان ها را بر واقعیت ترجیح میدهند .
واقعیت جریانی است که درآن زندگی میکنند و داستان جریانی است که یادآور رخداد های گذشته هستند و گاهی به شکل افسانه نوید افسانه ای دوردست را میدهد اما تلخی آینده بشریت همیشه یادآور آینده ای روشن است . آینده ای که خواهد آمد و همه چیز را تغییر خواهد داد.

تاریخ به ما نشان داده که هر داستانی داستان قبلی خود را از بین میبرد و داستان قبلی همواره داستان قبلی را از بین خواهد بود.

مدت زیادی است که از انقلاب صنعتی میگذرد و ما در حال حاضر با انقلاب فناوری یا اینترنت و ظهور هوش مصنوعی درگیر هستیم .

با کمک علم فناوری و زیست فناوری بشر توانست فصل جدیدی را به روی خود بگشاید.
بینش بشر با مشکل روبه رو شده است . ما به سلطه گرایی بر طبیعت رسیده ایم و با تصمیمات غلط خود محیط زیست را به ورطه نابود کشانده ایم .

بشر سال 2018 احساس بی ربط بودن و بی ارزش بودن میکند

 

درس دوم : کار

انقلاب صنعتی به انسان ها گفت نیروی جسمی شما برای ما ارزشمند تر است .
در گذشته نیروی جسمی از نیروی ذهنی مهم تر بود.
اما با مرور زمان نشان داد نیروی ذهنی از زور و بازو مهم تر است و دیگر نیروی جسمی برای کار نیاز نیست .

ظهور طبقه ای به نام بی مصرف ؛ داستان آن ها مثل ارابه ران های قرن 19 نیست که وقتی تاکسی اختراع شد به راندن تاکسی روی آوردن بلکه داستان اسب های قرن 19 هست که به طور کلی کنار گذاشته شدند .

 

درس سوم : آزادی

این یک اتفاق خارق العاده است که شما هر آنچه در ذهن دارید را فقط خودتان میدانید .
در آینده میتوانند بدانند در ذهن ما چه میگذرد و ما چه میخواهیم . کامپیوتر ها میتوانند بدانند ما به چه فکر میکنیم و چه چیزی میخواهیم . امروزه اگر یک سری از علاقه های خود را در گوگل سرچ کنید ؛ گوگل میفهمد به چه چیزی علاقه دارید و اگر فیلیم در یوتیوب مشاهده کنید میبینید نمونه های مشابه آن نیز به شما پیشنهاد میشود . انگار رایانه ها شما را از خودتان بهتر میشناسند .

با انقلاب در عرصه فناوری علایق شما از حالت شخصی به عمومی تبدیل خواهد شد و در تصمیمات شما تاثیر بسیار مستقیمی خواهد گذاشت .
ما حتی مسیر هایمان را نیز با کمک گوگل پیدا میکنیم . تمام تصمیمات ما تحت تاثیر دنیای بیرون است .

 

درس چهارم : برابری

امروزه ثروت های عظیم و کلان مربوط به قشر خاصی میشود . قشری که صاحبان اطلاعات هستند و هر داده ای را در دسترس دارند .
برابری به سمت نابرابری حرکت میکند .
ملاکی برای اینکه توانایی یک برج نشین از یک زاقه نشین بیشتر باشد وجود ندارد . ممکن است از دانش و هوش بالایی برخوردار باشد اما چون قدرت و ثروتی در اختیار ندارد گوی از چرخه محاسبات و استعداد ها دور انداخته شده است .

زندگی خیلی از افراد بر روی کره زمین با حذف اینترنت به خطر خواهد افتاد . ممکن است عمق فاجعه را درک نکنید چون با آن سرگرم هستید .
شاید راهی که در پیش رو داشته باشیم این امید است که مارک زاکربرگ خطابی به 2 میلیارد نفر از دوستانش پیشنهادی بدهد تا با هم کاری انجام دهند .
چیزی که بشر حالحاضر و سال 2050 را تهدید میکند سیل ورودی اطلاعات به ثورتمندان و اقلیت های قدرتمند جامعه هست که بر فضای مجازی امپراطوری عظیمی راه انداختند .

 

درس پنجم : اجتماع 

ما این روز ها زیاد به محیط واقعی جامعه  اهمیت نمیدهیم .
بیشتر سرخوردگی های قرن حاضر بخاطر حذف ارتباطات حضوری است . ما کمتر یکدیگر را میبینیم و کمتر با یکدیگر دست میدهیم و هرچه به دنیای واقعی نزدیک میشویم ترس بر ما غلبه میکند .
جوامع آفلاین بر جوامع آنلاین را باید ترجیح دهیم .

 

درس ششم : تمدن

اروپا به دنبال انتقال فرهنگ و آزادی های خود به دنیا و خصوصا جهان اسلام و بالعکس است .
چه اجباری دارد که میخوایم معیار های همدیگر را به اجبار داشته باشیم ؟

همه ما انسان ها قبل از مرز بندی های سیاسی و اجتماعی از یک بدن و یک صورت برخورداریم . همه مثل هم هستیم . همه میتوانیم مثل هم باشیم . تفاوت ها وجود دارند . حتی بین خانواده هم وجود دارد . فرقی نمیکند شما در ایران هستید یا هند . اختلافات وجود دارند .
برای صلح تمدن ها هم باید نقاط اختلاف خود را بشناسند هم نقاط تفاهم خود با بشناسند .
کره زمین خانه ماست .

 

درس هفتم : ناسیونالیسم

سه جنگ در مقابل بشر قد علم کرده است : جنگ هسته ای ، تغییرات اقلیمی و نوین سازی فنی !
همه این ها بخاطر انقلاب فناوری و داده ها و اطلاعاتی است که در اختیار عده ای محدود است .
حس ملی گرایی توعی تعصب نه چندان جالب است که مسئله برای یک کشور به حالت شخصی تبدیل میشود و افراد از حالت ملی گرایی به سمت نبرد های داخلی و خارجی کشیده میشوند بی آنکه بدانند سر چه چیزی بحث میکنند .

 

درس هشتم : دین

آیا دین میتواند در عصر هوش مصنوعی مورد استفاده قرار بگیرد .
دین به دنبال اتحاد بین پیروان خود هستند که اگر جهانی شود به وحدت کره زمین خواهد رسید . متاسفانه برای بسیاری از کشور ها دین به یک بازیچه تبدیل شده است و از دین برای ترغیب احساسات و تغییر در روند وقایع استفاده میکنند و هر گونه ادعای برتری را دارد .

وقتی دین بازیچه دست انسان قرن 21 است تعابیر مختلفی ایجاد میکند و در واقع ادیان به واسطه سو استفاده انسان ها از آن ها به این متهم هستند
که خود مشکل ساز هستند .

 


درس نهم : مهاجرت

چیزی که باعث تغییر نگاه مردم نسبت به مهاجرین میشود این است که همه مهاجرین تروریست نیستند .
جای تاسف دارد که اروپا به یک مدعی گرفتن آزادی و گرفتن حقوق مهاجرین در دنیا تبدیل شده است .
بجای مبارزه با مهاجرین باید مبارزه با تروریسم را مد نظر قرار دهند .
آن ها با این کار یک مشت متعصب را تربیت خواهند کرد که به مراتب میتوانند از تروریست ها بدتر باشند .

درس دهم : تروریسم

سیاستش را بر اساس ایجاد ترس در دلها پیش میبرد .
تروریسم وحشت آفرین است ولی قدرت چندانی ندارد . هرگز نمیتواند آمار کشته های خود را به تعداد کسانی برساند که بخاطر مصرف شکر جان خود را از دست میدهند .
تروریسم هرگز قدرتمند نیست.
اما قدرت ایجاد رعب و وحشت را دارد .

 

درس یازدهم : جنگ

جماقت بزرگ بشر در قبال یکدیگر را جنگ مینامند .
جنگ در اثر زیاده خواهی ملت ها تنش های دینی و فرهنگی و … همگی میتوانند ایجاد یک جنگ را در گوش ما زمزمه کنند .
وقتی قدرت ها رو بروی هم قرار بگیرند و تنش های لفظی بالا بگیرند منجر به تنش های تن به تن خواهند شد .

تنها راه حذف آن استفاده از عقل سلیم است . آیا این امکان پذیر است که قدرت ها قبل از هرگونه اقدامی به زندگی مردم دنیا فکر کنند .

 

درس دوازدهم : تواضع

شما ، سرزمینو دینتان محور دنیا نیستید . کمی فروتنی داشته باشید. بقیه سرزمین ها و ادیان را هم برتر بدانید و حس خودبزرگ بینی را از خود دور کنید .

درس سیزدهم : خدا

گاهی اوقات ما در مورد خداوند صبت میکنیم ولی درواقع هیچی در مورد آن نمیدانیم و یا از نام خدا بیهوده استفاده میکنیم .
مردم عادی ، معنویان و گاهی حکومت گذاران از نام خدا در جهت پیشبرد منافع خود استفاده میکنند .
شما ممکن است هر دینی داشته باشید و به خدای خود معتقد باشید اما نباید به خدایان دیگر و ادیان دیگر توهین کنید ما باید این باور را داشته باشیم که ممکن است شخصی که به خدا ایمان دارد از اخلاق خوبی برخوردار باشد و حتی ممکن است اینطور نباشد .

 

درس چهاردهم : سکولاریسم

برخی به عنوان نفی دین آن را  می شناسند که مراسمات مذهبی را انجام نمیدهند و به مکان های مذهبی نمیروند . پوچ ، تهی و خالی !
اما پاسخ سکولار ها این است :

آن ها میگویند که حرف تمام ادیان حفظ ارزش های اخلاقی و نیکی در جهان است اما با اینکه برخی ادیان ادعای برتری میکنند مخالف هستند .
به ارزش های سکولار احترام بگذارید . مهربانی آزادی شفقت و مسئولیت پذیر بودن و … .
نهاد های هر دین از آرمان های آن متفاوت هستند و فاصله دارند .

به ان هایی که به نادانی خود اعتراف میکنند بیشتر احترام میگذاریم .
از آن هایی که داعیه خطاناپذیری دارند سوالی دارم : بزرگترین اشتباهی که دین ، ایدئولوژی یا جهان بینی تو مرتکب شده چیست ؟ اگر نتواند به موردی جدی اشاهر کند من یکی به او اعتماد نمیکنم !

 

درس پانزدهم : نادانی

در یک آزمایش تحقیر آمیز از افراد خواسته شد بگویند چقدر کارکرد زیپ را میفهمند . اکثرا هیچی نمیدانستند . این توهم دانایی است !
ما با اینکه به طور فردی بسیار کم میدانیم فکر میکنیم زیاد میدانیم . زیرا دانسته هایی که در ذهن دیگران است را متعلق به خودمان میدانیم .

 

 

درس شانزدهم : عدالت

به دلیل توهم دانایی تشخیص عدالت از غیر عدالت برای ما سخت شده است .
هیچ گروهی جامعه جهانی را ایجاد نخواهد کرد .
دوران پساحقیقت

 

درس هفدهم : پساحقیقت

انسان ها در حقیقت همواره در عصر پساحقیقت زندگی کرده اند . اینکه ملت ها و ادیان از خود اسطوره میسازند و بیش از آن چیزی که هستند به حقایق وجودی خود باور دارند دچار پساحقیقت میشوند . یعنی فراتر از واقعیت های موجود جلو میروند . فیسبوک و ترامپ و … نیز دچار همین توهم پساحقیقت شده اند .
فیلم های علمی-تخیلی بعد دیگری از حقیقت را به دیگران نشان میدهد .

 

درس هجدهم : علمی-تخیلی

در این فیلم ها نشان میدهد انسان ها توانسته اند دنیا را تسخیر کنند ، آن را بسازند و با هر پلیدی مبارزه کنند .
دنیا و حقیقت با آنچه در فیلم ها به ما نشان میدهند تفاوت دارند . برخی فیلم ها مثل ماتریکس هوش مصنوعی را به بشریت نشان میدهند . اکثر داستان ها و فیلم های علمی تخیلی یک داستان بسیار قدیمی را بازگو میکنند و آن پیروزی ذهن بر ماده است .
بنابراین آینده آن چیزی نیست که در فیلم های میبینید . ترس ، ترس است و عشق ، عشق !
ماشین ها و هوش مصنوعی نمیتوانند این دو را از انسان بگیرند .

 

درس نوزدهم : آموزش

اطلاعات در گذشته با امروز متفاوت بوده است حجم اطلاعات کم و خواستاران آن زیاد بوده است . بشر امید داشت در آینده اطلاعات زیادی بدست خواهد آورد و به دردش خواهد خورد . اما اکنون ما هیچ تصویری از آینده نداریم ! در حال حاضر مدارس مجهز هستند و چندین زبان می آموزند و هزاران اطلاعات دیگر را در مغز کودکان فرو میکنند . اما از آن جایی که قرار است هوش مصنوعی جایگزین خیلی از اطلاعات شود دانستن زبان چینی به چه کار ما می آید وقتی کامپیوتر ها و ربات ها بهتر از ما صحبت میکنند .

اما چه چیزی آموزش داده نمیشود ؟ حفظ تعادل روحی
اینکه بشر بتواند با وجود تغییرات عظیم در آینده بشریت کنار بیاید و از آن به بهترین شکل استفاده کنند در واقع باید از مهارت های فنی کم کنند و به مهارت های زندگی بپردازند . در حال حاضر ما محصور الگوریتم هایی هستیم که حساب شمارش قدم های ما را نیز دارند .

 

درس بیستم : معنا

ما به دنبال یافتن معنا در زندگی هستیم . هر قوم و دینی برای دادن معنا به زندگی افراد داستان سرایی میکنند . آیا داستان ها میتوانند بگویند چه چیزی در انتظار ماست ؟
اکثر داستان های موفقی که برای ما تعریف میکنند پایان نامعلومی دارند . اگر واژه های جاودانگی و خلوص نیت و فداکاری را زیاد در جامعه تان میشنوید ، هشیار باشید ! آن ها میخواهند شما را از بحث اصلی به سمت معنا های مورد نظر خود سوق دهند .
بهترین راه این است که در جایی به دنبال درد و رنج بگردید.

داستان هایی که میگویند همیشه پایان خوش دارد اما در و رنج عده ای در پس داستان هایی پنهان شده است . آن جا توقف کنید و فکر کنید . زندگی حقیقتی است که برخی آن را برای ما داستان گونه تعریف می کنند .

 

درس بیست و یکم : مراقبه

معنای زندگی این نیست که بدانی بعد از مرگ چه خواهد شد . این است که قبل از مرگ چه اتفاقی میافتد اگر میخواهید مرگ را درک کنید ، باید زندگی را درک کنید .

یک نفس عمیق و کنترل تعداد شمارش دم و بازدم به من آموخت که هیچی در مورد ذهن و مغزم نمیدانستم و کنترل کمی بر آن داشتم . اما با هر بار تمرکز چیزی حواسم را پرت میکردو فهمیدم ذهن سرگردانی دارم .
علاوه بر تمرکز و تنفس خود باید احساسات درونی خود را هم کنترل کنید .

اگر بتوانید احساسات خود را کنترل کنید دیگر درد و رنجی در کار نخواهد بود .
شاید در آینده علم جای مراقبه را بگیرد و با خوردن یک قرص کاملا هوشمند شوید و معلق در آسمان زندگی کنید .
اما ما در حال حاضر زندگی میکنیم بنابر این حتی اگر قرصی پیدا شود نمیتواند به ابعاد ناشناخته احساسی ما وارد شود .

بشریت در نهایت به اصل خویش باز خواهدگشت …!

تماااااااام
پی نوشت : کتاب خیلی خوبی بود حتما برداشتی بر آن خواهم نوشت .

نگاهی هم به این‌ بیندازید

شاهنامه فردوسی ایلیاد و اودیسه هومر

فردوسی و هومر

نوشتار آینده مطالبی فشرده و ناچیز است درباره‌ی دو حماسه سرای بزرگ بشری، فردوسی و …

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *