خانه / دسته‌بندی نشده / چند خطی درباره‌ی ارزش
چند خطی درباره‌ی ارزش

چند خطی درباره‌ی ارزش

کسانی که مرا دنبال می‌کنند کمابیش از علاقه‌ی من به طرز تفکر و جهان‌بینی سَبُک و ساده‌ و دلخواهِ سایمون سینک اطلاع دارند. با سایمون سینک از تابستانِ سال 1398 آشنا شدم. آن زمان خوره‌ی کنفرانس‌های TED بودم و روزانه ده تا ده تا سخنرانی‌های تد را می‌دیدم . هرکس که تِد می‌بیند امکان ندارد با دو سخنرانی فوق‌العاده شگفت‌انگیز و تاثیرگذار سایمون سینک مواجه نشده باشد.
در آن زمان هیچ علاقه و پیش‌فرضی از دنیای کسب و کار که پس از دیدن این سخنرانی از او، کتابِ “با چرا شروع کنید” را در اولین فرصت تهیه کردم و یک روزه، یک نفس کل کتاب را خواندم.
بعد از آن هم کتاب “بازی بی نهایت” و ویدیو‌های مختلف از سخنرانی‌ها، مصاحبه‌ها و کلاس‌های او که مرا جذب خود می‌کرد.

بحث امروزم اما درباره‌ی سایمون سینک نیست. درباره‌ی یک جمله از اوست که چندی پیش در یکی از مجلات روزنامه‌نگاری فارسی خواندم. که مرا یاد حال و روز ما و مردم ما انداخت. او می‌گفت:

ارزش یک چیز توسط کسانی که قیمت آن را تعیین می‌کنند مشخص نمی‌شود.
بلکه توسط کسانی تعیین می‌شود که هزینه‌ی آن را پرداخت می‌کنند.

همین تبدیل شده به یکی از اصلی‌ترین تکنیک‌های نورومارکتینگ و تبلیغات در دنیا یعنی استفاده از “سلبریتی‌ها در تبلیغات” یا در درجه‌ی ارزشی بالاتر “سفیران برند“. ذهن ما به سادگی مجاب می‌شود که: «وقتی بهرام رادان از محصولات نوین چرم استفاده می‌کند یا مهران مدیری حامیِ فروشگاه‌های رفاه است، حتما ارزش بالایی دارند.» برای خرید محصولی یا استفاده از خدماتی از اولین برخوردهای کنشیِ ما مراجعه به کسانی است که آن را تایید می‌کنند یا به قول سایمون سینک، بهای آن را پرداخت می‌کنند.

روانشناسی هم بر این اصل بسیاری از رفتار‌ها و انتخاب‌های ما را توجیه می‌کند. ساده‌ترین مثال که همه با نحوی با آن مواجه شدیم جذب اولیه بین زن و مرد است (که درمورد خانم‌ها به دلیل خصوصیات هورمونی، ذاتی و روحی‌شان بیشتر صادق است). این جذب غالباً بر این اساس صورت می‌گیرد که “چند نفر دیگر می‌خواهند کسی را که من انتخاب می‌کنم داشته باشند؟” هرچقدر یک مرد خواهانِ بیشتری داشته باشد، در واقع هرچقدر خانم‌های بیشتری برای یک مرد دست و پا بشکنند، آن مرد برای یک زن دیگر جذابیت بیشتری خواهد داشت.

شاید اصلا، امروز ارزش یک آدم به این باشد که چه کسانی حاضرند با او وقت بگذرانند!

امروز اما، ارزش بعضی مفاهیم تغییر کرده است

از این‌ها که بگذریم فکر کنم امروز با انتخاب‌هایمان ارزش بسیاری چیزها را “ما” تعیین می‌کنیم.
از انتخاب ساده‌ترین چیزها بگیر تا اساسی‌ترین و سرنوشت‌ساز‌ترین شان. ارزش و تعاریف بسیاری مفاهیم و موضوعات نزدمان تغییر کرده چون کسانی که هزینه‌ی آن را پرداخت کردند برای ما قابل تایید نبودند.

شبیه کاری که جمهوری اسلامی با “اسلام” و “جمهوریت” کرد. اشخاص دیگری جمهوریت و اسلام را تعریف و ارزششان را تعیین کردند. اما ما امروز ارزش این دو را (خصوصا اسلام) تا حد زیادی به عملکرد کسانی که از آن‌ها استفاده کردند ربط می‌دهیم.

شبیه کاری که در یک سال گذشته مردم ما با “بورس” کردند. وقتی می‌دیدم تمام کسانی که می‌شناسم، از پیر و جوان و دانشجو و کارمند و کارگر و بازنشسته و… حرف از عدد و رقم و شاخص‌های پیچیده‌ و گردن کلفت اقتصادی می‌زدند و آن را تا پایین ترین حد ممکن ساده‌سازی کرده بودند، هرکسی برای خودش بازار سهام را تحلیل می‌کرد، نهایتا هم سر همه‌شان کلاه بزرگی رفت. وقتی هرکسی با کمترین حد تخصص و دانش بازیچه‌ی دست عده‌ای سودجو می‌شد و مشغول به ایده دادن درمورد اقتصاد مملکت می‌شد؛ ارزش بورس و بازار سرمایه و به طور کلی اقتصاد ایران برایم پایین آمد.

شاید شبیه کاری که روابط سطحی امروزی با مفهوم عمیق و کشف‌ناشدنی “عشق” کردند.کسی که دیروز بهای عشق را می‌پرداخت، پیش خودش ارزان آن را خرید تا امروز عشق دیگر آن معنای سابق را که در کتاب‌ها و فیلم‌ها دیدیم و در افسانه‌ها برایمان تعریف کردند نداشته باشد.

شاید شبیه کاری که پزشکان امروز و فردای ما با مفهوم مقدس “طبابت” می‌کنند. کسی که امروز بخاطر پوشیدن روپوش سفید، استفاده و سواستفاده از پیشوند دکتر، به انتخاب پدر و مادر و به زور و اجبار، یا بخاطر داشتن موقعیت اجتماعی یک پزشک به دانشکده‌ پزشکی می‌رود انتخابی کرده تا فردا من پزشک را فردی متعهد و دلسوز برای جان انسان‌ها نبینم؛ کسی ببینم که روپوش سفید پوشیده و پیشوند دکتر به خودش آویزان کرده تا تایید افراد بیشتری را برای خودش بدست بیاورد.

شاید شبیه کاری که…

پی‌نوشت: برای زنده ماندن بسیاری از مفاهیم انسانی و حتی خود انسانیت، به نظرم، شاید، بهتر باشد در تصمیم‌گیری‌ها و انتخاب‌هایمان دقت بیشتری به خرج بدهیم.

 

 

به نظر شما امروز چه چیز‌هایی داریم که تفاوتی بین ارزش و قیمت‌شان وجود دارد؟ و این تفاوت بر سر چیست؟ امروز چه چیز‌هایی دیگر ارزش روزهای سابق را ندارند؟ و چه چیزهایی ارزشمندتر از دیروز شده‌اند؟

نگاهی هم به این‌ بیندازید

سهیل نفیسی قصه و سانسور کاندینسکی

سهیل نفیسی، خودسانسوری و قصه!

خودسانسوری-خودانتقادی. نخستین زاده از ترس و دومی مولود خرد. نه آن خودانتقادی مارکسیستی که در …

9 نظر

  1. تهمینه فرجی

    من متوجه فرق استفاده از “سلبریتی‌ها در تبلیغات” با “سفیران برند“ نشدم…
    میشه کمی توضیح بدید؟

  2. عالی بود این نوشته
    سبز و پویا باد این قلم…💚

  3. شاید شبیه کاری که یک معلم با واژه منتسب به شغل انبیا میکند و علنا بعضی اشکالات دانش آموزان را به کلاس خصوصی سوق میدهد…

    • مثال زیبا و مهمی بود
      معلم‌های بسیار خوبی توی دوران تحصیلم داشتم که به همشون به نوعی مدیونم اما کم هم ندیدم معلم‌هایی که با این واژه‌‌ی مظلوم و بی‌دفاع کارهای لجن و خبیثانه‌ای کردند. امیدوارم روزی نرسه که ارزش یک معلم به اون چیزی که نباید تفسیر بشه…

  4. بسیار خوش‌فکر و زیبا به قضیه نگاه کردید

  5. زندگی رایگان بود
    ارزشمندترین چیزها در زندگی رایگان بدست میایند. مهربانی، دوستی، عشق!

    • زندگی رایگان نبود، ما برای زندگی کردن‌مان عمر، وقت، انرژی و احساسات‌مان را خرج کردیم.
      مهربانی رایگان نبود، دوستی رایگان نبود، عشق… هرگز رایگان نبود. ما برای هرکدام این‌ها بهایی پرداخت کردیم، متناسب با ارزشی که داشتند برایمان. متناسب با همان بهایی که “ما” حاضر بودیم برایش پرداخت کنیم.
      شاید بعد از پایان دوستی‌ها، عشق‌ها و پایان یافتن برخی مهربانی‌ها بفهمیم که داشتنشون اونقدرها هم ساده نبود… وقتی می‌خوایم دوباره به دستشون بیاریم می‌فهمیم بهای بدست آوردنشون بسیار سنگین‌تر از چیزی بود که فکر می‌کردیم.
      عشق رایگان نیست، توجه می‌خواهد، اعتماد می‌خواهد، رسیدگی می‌خواهد
      دوستی رایگان نیست، صبر و خویشتنداری می‌خواهد، مرام و معرفت می‌خواهد، زمان و انرژی می‌خواهد

      زندگی رایگان نیست
      ما برای هرچیزی بهایی پرداخت می‌کنیم و به همان بها برایمان ارزشمند است
      دوستِ من!
      فکر نکن زندگی رایگان بود
      چون شاید بهایش برایت رایگان تمام شود
      که به نظرم برای زندگی، بهای بسیار سنگینی است

  6. از دیگران شکایت نمی کنم بلکه خودم را تغییر می دهم،چرا که کفش پوشیدن راحت تر از فرش کردن دنیاست!مبارزه انسان را داغ میکند و تجربه انسان را پخته میکند ؛هر رابطه ای روزی سرد می شود ولی هیچ پخته ای دیگر خام نمی شود!!!تا وقتی ارزش خودت را در نیابی در نخواهی یافت هر کسی لیاقت تو و خوبی هایت را ندارد.
    ممنونم آقای متقی نسب
    بسیار زیبا نوشتید💚🙏

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *