تصمیم گرفتم بیشتر از کتابهایی که خواندهام بنویسم. ترجیحم هم بر این است که رودهدرازی نکنم و کوتاه بنویسم. شاکلهی کتاب را معرفی کنم و برداشتی کوچک از خودم به آن اضافه کنم. بی مقدمه و حاشیه میروم سراغ آخرین کتابی که خواندنش به اتمام رسید.
اضطراب موقعیت اثرِ آلن دوباتن
یادم هست جزو اولین کتابهایی بود که همان مهر 1398 پس از ورود به دانشگاه، از جیحون خریدم. تا وسطهایش خواندم و رهایش کردم تا هفتهی پیش که یک روزه، یک نفس خواندمش.
آلن دوباتن، فیلسوف و نویسندهی 50 سالهی انگلیسی این کتاب را در سال 2004 منتشر کرده. در ردهی کتابهای خودیاری (Self-help) جا میگیرد. در زمان انتشار تحسین بسیاری از مجلات و مطبوعات انگلستان و سایر نقاط جهان را بر انگیخت:
ترغیبکننده به نفکر (لسآنجلس تایمز)
درخشان (نیواستیتسمن)
کتابی کوچک، سرزنده و خردمندانه (آتلانتا ژورنال کانستیتوشن)
انتشارات میلکان یکی از انتشاراتی است که این کتاب را به فارسی ترجمه کرده. کتابهای انتشارات میلکان را به طور کلی دوست دارم. بخاطر سَبُکی و سادگی، داشتن استایل خاص در طراحی جلد و صفحهآرایی کتاب، وفاداری به ترجمه (تا جایی که حکومت درشان را تخته نکند!) و خصوصا کاغذهای کاهی که استفاده میکند.
نکتهی منفی کتاب در دیدگاه من، ترجمهی سید حسن رضوی بود.
برخلاف سایر ترجمههایی که از او دیدم آنچنان روان و مسلط نبود.
فهمیده میشد، اما به دل نمینشست.
واقعنگری (Factfullness) که هم اکنون در حال مطالعهاش هستم (به زودی دربارهاش خواهم نوشت) هم از همین انتشارات و همین مترجم است اما متنش به شدت روان و گیراست.
در ابتدا خودِ آلن دوباتن موقعیت و اضطراب موقعیت را تعریف میکند. تعریفِ او از مفهوم اضطراب موقعیت (Status Anxiety) به درکِ بهتر هنگام شروع مطالعهی کتاب کمک شایانی کرده:
نگرانیای مهلک که توانایی خراب کردن دورههایی طولانی از زندگی ما را دارد. ترس از خطر شکست در برابر آرمانهایی که جامعهمان وضع کرده است و در نتیجه از دست دادن مقام و منزلت خود. نگرانی از این بابت که نکند در حال حاضر بر روی پلهی بسیار پایینی از نردبان قرار گرفتهایم یا حتی نزدیک است که پلهی پایینتری سقوط کنیم.
کتاب در دو بخش تنظیم شده است : علل و راهحلها
علل
در این قسمت وسواس فکری ما را درمورد موقعیت و علل ایجاد آن، هم با مثال و هم به صورت مستدل تشریح میشود.
دوباتن 5 علت اصلی را بسط میدهد که شامل: فقدان عشق، انتظارات، شایستهسالاری، اشرافیگری و وابستگی میباشد. مشخصا فلسفه و به طور کلی علل مشکلات انسانها ریشههای سیستماتیک دارد و نمیتوان در پنج سرفصل پروندهی آنها را بست. اما به نظرم پنج مورد درست و تاثیرگذاری انتخاب شده بودند.
توجه به این نکته به نظرم ضروری است که شرایط فرهنگی زندگی در ایران ممکن است یک یا حتی دو مورد از این پنج مورد را برنتابد؛ شاید ما دلایل پررنگتری از اشرافیگری و شایستهسالاری برای داشتن اضطراب موقعیت نسبت به ساکنان بریتانیا داشته باشیم. حتی فکر میکنم فقدان عشق هم بعنوان معضلی بسیار جدیتر از فرهنگ اروپایی بر جامعهی ما سایه افکنده است.
ممکن است با “کم” احساس خوشبختی کنیم، اگر “کم” چیزی باشد که انتظار داریم.
و ممکن است با “زیاد” احساس بدبختی کنیم، اگر به ما آموخته باشند که باید “همهچیز” را بخواهیم.
-جملهی دلخواهِ من از کتاب
راهحلها
بخش دوم که راهحلها را زیر ذره بین قرار میدهد، تقریبا دو برابر قسمت اول است.
همین تفکر راهحل محور دوباتن را در این کتاب به رخ میکشد. راهحلها شامل: فلسفه، هنر، سیاست، دین و بوهم (رهایی از قید و شرط) هستند. من که حتی فکر میکنم راهحلهای رهایی از معضل اضطراب موقعیت در جامعهی ما بیشتر از یک مورد از موارد بالا را هم شامل نشود!
به طور کلی در دیدگاهِ من، این کتاب هرگز بهترین اثر آلن دوباتن نیست. کتاب با توجه به شرایط فرهنگیِ اروپا و حدودا 20 سال پیش نوشته شده. پس شاید بتوانیم حق بدهیم که نتواند شرایط ما را کاملا شبیهسازی کند و نسخههایش آنقدری که برای فرهنگِ خودش قدرتمند است برای ما نباشد. اما کتابی است که با افکارِ بنیادین ما و پدرانِ ما (که تاثیر بسزایی در تربیت ما داشتند) سر و کار دارد و دست به زیر سوال بردن ارزشهای نداشتهمان میزند.
نه آن قدری که تایمز شلوغش کرده ولی کتاب منسجمی است.
از آن دست کتابهایی نیست که زندگیتان را به دوقسمت قبل از خواندن و بعد از خواندنش تقسیم کند؛ اما میتواند تغییرات خوبی را در طرز تفکر ما بوجود بیاورد. فکر میکنم این کتاب، متعلق به قشر یا سن خاصی نیست و خواندنش برای همهی ما میتواند مفید باشد.
اگر کتاب رو خواندید خوشحال میشم نظرتون رو با بقیهی خوانندگان به اشتراک بگذارید.