دیروز به یک کتاب جالب برخوردم. دنبال نمایشنامه بودم که چنین کتابی در قفسهی هنر نشر چشمه توجهم را به خود جلب کرد.
سلفی نابلدان. با خودم گفتم یعنی چه؟ محتوایش را میشد حدس زد. همان بود. کتابی پر از عکس. نتوانستم کتاب را زمین بگذارم. عکسها را همیشه دوست داشتم و عکاسی را. یک برداشت اشتباه از بخشی از یک واقعیت. هیچ عکسی، هیچوقت نتوانسته واقعیتها را نمایان کند. تصاویر و عکسها فقط چیزهایی را که میخواهند نشان میدهند.
عکاس و تهیهکنندهی این مجموعه حمید جانی پور، به روستاها و مناطق محروم سر زده. همانجایی که کسی، چیزی از اسمارت فون و وایفای و وبلاگنویسی نمیداند و سلفی یک جور فحش محسوب میشود که گفتنش میتواند آغازگر یک دعوای ناموسی جدی باشد!
در چنین فضایی یک گوشی هوشمند دست آدمهای مختلف داده و خواسته تا از خودشان “سلفی” بیندازند. خودش هم حین انداختن آن سلفی از آنها عکس گرفته. ژستها و نگاههای آن آدمها، هزار حرف به اندازهی هزار کتاب نوشته و نانوشته در خود دارد. تضاد تصویر سلفی با پشت زمینهاش (شاید همان واقعیت) میتواند تو را در فکر فرو ببرد. قصد ندارم شلوغبازی دربیاورم. اما بسته به زاویهی دید، میتواند یک تجربهی کامل در نوع خود و یک لمس حیرتآور از زندگی باشد.
این کتاب در سال 1395 و توسط نشر مشکی چاپ شده است. حمید جانی پور همچنین پس از انتشار این کتاب (اگر اشتباه نکنم)، نمایشگاهی برپا کرده از همین عکسها. ایسنا آن را اینطور تیتر کرده: نابلدان، خود واقعیشان را به تصویر گذاشتند.
من چند عکس از کتاب گرفتم و چند عکس هم در گوگل پیدا میشود، اگر بیشتر علاقهمندید، میتوانید کتاب را از اینترنت یا فروشگاههای کتاب تهیه کنید.
مقدمهی نویسنده در ابتدای کتاب
مقدمهی نویسنده در ابتدای کتاب
حضور تصویر فرد در خودنگاره بیدلیل و خالی از احساس نیست؛ در واقع نمایانگر رابطهی میان فرد یا مؤلف با دنیای درون و بیرون او است. حضور مولف در خودنگارهها را نمیتوان نادیده گرفت زیرا به مثابه نشانهای از مولف است. پس مولف را در همۀ آثار نمی توان حذف کرد، به ویژه در آثار هنری که تصویر مولف حضوری تمام و کمال داشته و یا به عنوان یکی از اجزاء و عناصر اصلی به تصویر در آمده باشد و مخاطب حضور فرد یا مولف را به مثابه کلیت موضوع یا عنوان اصلی اثر و یا در زمره اجزای اصلی موضوع ببیند… …مواجهه فرد با چهره خویش به منظور دستیابی به یک بازنمایی صادقانه یا متقاعد کننده از خود، همیشه با این تصور توأم است که در درون و برون در نهایت از یکدیگر متمایزند و دست کم، دو خود وجود دارد؛ یکی در دسترس و دیگری مخفی و پنهان.
بنابراین بسیاری از چهرهها و پرتره ها به منزله اشارت های شخصیت و خلق درونی شناخته میشوند. ممکن است این خود، خودِ واقعی فرد باشد و آن را صادقانه به مخاطب بشناساند و یا شاید همانی باشد که فرد و یا عکاس آرزویش را دارد و یا به دلایل مختلف بخواهد به مثابه تشبیه یا استعاره، آن ویژگیها را نشان دهد و خود را، با لباس مبدل یا با آرایش و گریم، می تواند شبیه هر کس دیگری بنمایاند…
مجموعه “سلفی نابلدان” به واسطه دغدغه شخصی نسبت به دهههای قبل که پدیده عکاسی آنقدر رواج نیافته بود سیر کرده و به دوران پیش از موبایل. به دنبال خاطرات گمشده دهه شصت خود میگردد . چیزی نمی یابد. جز عکس هایی از جنگ. گویی هشت سال از زندگی روزمره مردمانش گم شده باشد. آن وقتها به واسطه جنگ همه یا بهتر است بگوییم قالب عکاسان به میادین پر تصویر جنگ رفتند و رسالت خویش را عملی کردند . اما شهر و شهرنشینی و زندگی پر از تلاطم در حاشیهی جنگ به فراموشی سپرده شد.
چرا هیچ سند تصویری از آن روزها پیدا نمیشود؟
در آلبومهای قدیمی چندین عکس را میتوان یافت که در پس زمینه آن ها نماد های فراموش شده نسلی را باز جست و دید. بغض دو دستی گلو را میگیرد و چنان فشار میآورد که بترکد. عکسها را باد ورق میزند. میبیند بوی کهنگی دارند، جستجوهایی هستند در گذشته، سرکشی هایی هستند در محلهها، محله هایی که خانهها حیاط داشتند، باغچه داشتند و درهای خانه ها باز بودند.
چرا آن وقتها موبایل نبود؟
ای کاش میشد موبایلهای دوربینداری را که امروزه مشغول ثبت لحظات تلخ و شیرین و ولگردی در شهرها هستند، در گذشتهای نه چندان دور داشت.
چرا آن وقتها موبایل نبود؟
چراهایی که وسعت دارند به پهنای تمام خاطرات تصویری فراموش شده. اگر در دهه شصت موبایل بود، شهر و شهرنشینی درگیر فراموشی نمیشدند. رویدادهای اجتماعی تحت تاثیر میادین پر تصویر جنگ قرار نمیگرفتند. خودنگارهها نیز جوری دیگر رخ نمایی میکردند و شاهد سلفیهایی بودیم نه از جنس سلفیهای امروزی.
ای کاش این گالری هنوز برپا بود. این کتاب رو از کجا می تونم پیدا کنم آقا امین توی کتابفروشی های سمنان نبود
سلفی آیینهای دیجیتال برای بازتاب روحیه خودشیفتگی عصر ما است