سالها پیش در سوییس، در دامنهی کوههای آلپ، گروههای نجات، زندگی در شرایط سخت و سایر تمرینهای مربوط به نجات را تمرین میکردند که ناگهان یکی از گروهها در یخبندانهای آنجا گم شد. دو روز بود که همه مانده بودند. در گیجی و سکوت. دیگه همه ناامید شده بودند. مرگ، تقریباً قطعی بود.
تا اینکه یکی از افرادِ اون جمع در کیف خود، نقشهای را پیدا کرد. همه خوشحال شدند. بر اساس نقشه راه را پیدا کردند و چند روز بعد به سلامت، به محل استقرار سایر گروهها رسیدند.
زمانی که مسئول اصلی مانور، به نقشه نگاه کرد متوجه شد که نقشه اصلاً مربوط به کوه آلپ نیست بلکه مریوط به کوههای پیرنه است!
اگر این نقشه را ندیده بودند، همانجا میماندند تا بمیرند. این نقشه آنها را به راه انداخت. آنها حرکت کردند و بالاخره از مرگ حتمی نجات پیدا کردند.
نتیجه اخلاقی: خیلی وقتها ما بخاطر انگیزانندههای اشتباه، دلایل اشتباه و یا با ابزار اشتباه، به هدفهای بزرگ و اتفاقات شگفتانگیزی در زندگی خود دست پیدا میکنیم.
مهمتر از هرچیزی حرکت کردن است؛
اگه تو شرایطی گرفتار شدید که راه حل را نمیدانستید، فلج نشوید. متوقف نشوید. با بهت و تعجب به خودتون و دیگران نگاه نکنید. تکان بخورید. تصمیم بگیرید. حرکتی بکنید. و یادتون باشه که گرفتن تصمیم غلط هم از بیتصمیمی بهتر است.
پیمودن راه بر اساس نقشه اشتباه، بهتر از نشستن به امید لطف خداوندی است…