پاسخ به یکی از کامنتهای روزنوشتۀ خوشحالم جالبه اصلا فکر نمیکردم شما ریکی مارتین گوش بدید خصوصا وقتی که رسما اعلام همجنسگرایی کرد!!! فکر میکردم یکم درمورد انتخابهای که میکنید بیشتر فکر کنید و همه ی جوانب رو در نظر بگیرید. احسان جان دیدگاهت برای من بیشتر از اون چیزی …
بیشتر بخوانید »لذت یادگیری کریستالی
بیشتر از دو سال است که با یادگیری (و یادگیریِ یادگیری) آشنا هستم و آن را مهمترین عنصر تلقی میکنم در مسیر رسالتی که دارم (چه بعنوان یک انسان، چه بعنوان یک دوست، چه بعنوان یک دانشجو، چه بعنوان یک مرد، یک ایرانی، یک هنرمند چه و چه و چه…) …
بیشتر بخوانید »قربانی هشتگها
محمدرضا شجریان درگذشت. مدتی بود که نمینوشتم و درگذشت محمدرضا شجریان و بعضی اتفاقات پیرامونم را بهانهای دیدم تا دوباره بنویسم. شجریان را خوب نمیشناسم. هرچه نشستم و حساب کردم روی هم رفته از آوازها و تصنیفهایش بیشتر از 7-8 مورد نشنیدهام. خبر درگذشتش را هم که شنیدم نه غمزده …
بیشتر بخوانید »سال اول دانشگاه من
پیشنوشت: این متن چیزی جز شطحیات ذهنِ کلافه و معترض من نیست. مدتهاست میخواهم این حرفها را بیان کنم. شاید از ماه اولی که وارد دانشگاه شدم. شاید حرفهایم درست نباشد. پس لطفا آن را بعنوان “اندیشهی اطلاقشدهی یک دانشجو” نخوانید؛ شاید فرصتی باشد برای اندیشیدن . چه برای دانشجو …
بیشتر بخوانید »آشغالهای دوست داشتنی
امروز را سخت مشغول “اتاق تکانی” بودم و تمام ابزار و وسایل دوران دبیرستانم را تفکیک و بررسی میکردم. وسایل را جدا کردم. یک سری را به کنکوریهایی که درخواست کتاب کرده بودند میخواستم بدهم. برخی کتابها را به کتابخانهها هدیه دهم. ورقههای چرکنویس را دور ریختم. تعدادیهم راه به …
بیشتر بخوانید »روز آخر …
فیلم “سینما پارادیزو” را دیروز دیدم. بعد از “روزی روزگاری در آمریکا” و “گامورا” سومین فیلم ایتالیایی و جزو معدود فیلمهای عاشقانهای بود که میدیدم. در آن داستانی نقل شد از سربازی که در دوران دور، عاشق دختر بازرگان شد که خواستم آن را اینجا به اشتراک بگذارم: میگویند در …
بیشتر بخوانید »شاه دل
آیا میدونستید شاه دل در میان سایر برگهای شاه تنها شاهیاست که سبیل نداره و شمشیر یا خنجرش بجای اینکه رو در روش باشه پشتش پنهان شده؟! همیشه دل با آدما همین کار رو میکنه…! …………………………………………………………………… شاه دل، با دلش حاکم میشود نه با شمشیر. از اینرو شمشیر رو از …
بیشتر بخوانید »قدرت آسیبپذیری
شروع داستان من با آسیبپذیری از اولین روزهای دانشگاه بود. مهر ماه 1398 (درستتر بخوام بگم البته قبل از اون و از کنفرانش TED خانم Brene Brown بود. تابستان 1398) به هر روی … به قول بزرگی «مگر مسئله زمان است؟» هیچوقت نبوده. از دوستانم در دانشگاه هست که از …
بیشتر بخوانید »امان از دست محتوای انگیزشی!
در ابتدای هرچیزی این را مشخص کنم که من یک فریبخورده و رهاشده هستم :)))))) در واقع خودم مدت زیادی از محتواهای انگیزشی استفاده میکردم و به نوعی حتی به آنها معتاد بودم. اما حالا نه! در ادامه شما دیدگاهها و تحقیقات یک نظربرگشته را درمورد این نوع محتواها میخوانید. …
بیشتر بخوانید »نوشتن ؛ موجز و شگفتانگیز!
هنوز هم نوشتههایم را مینویسم…میخوانم! حقیقتا برایم سوال شده است که چرا من گاه و بیگاه به مغز ناپختهام پایبندی بی حدوحصری دارم؟ سهلاندیشی منِ انسان در اهمیت بهخاطر آوردن لحظههای منحصر بهفرد و شگفتانگیز زندگیم، باعث شده در بن بستهای زندگی که به بلاتکلیفی و ندانمکاری منجر میشود. زندگیای …
بیشتر بخوانید »