آخرین باری که یادم هست یک فوتبال را به شکل جدی دیدم بازی برگشت لیورپول و بارسلونا در ورزشگاه آنفیلد بود. سال 2019. درست یک ماه قبل از کنکور 1398. جزئیاتش را تا حد رنگ لباسی که پوشیده بودم، ساعتی که خوابیدم، حالت چیدمان اتاقم، تعدد و تنوع ناسزاهای پدرم، …
بیشتر بخوانید »بی نهایت
بی نهایت، فهمیدنی نیست از ادراکِ آدم فاصله دارد بی شروع، بی پایان را آدم نمیفهمد! هرچیزی که تنهای به این دو مفهوم بزند رگهای از دروغ با خود دارد ناخواسته حتی گاهی! کدام خاطرهی شیرین، خوش یا تلخ، تیره.. به خاطر ماندن را تاب آورده؟ یا فراموش نشدن را.. …
بیشتر بخوانید »پاییز
پاییز هرگز محبوبترین فصل من نبوده. اما آن را به طور غریبانهای دوست دارم. پاییز را دوست دارم بخاطر خاطراتش. بخاطر تمام خاطراتی که از اول مهر برایم به یادگار گذاشت. یاد دوران شیرین مدرسه میافتم. روزهای اول، شبیهِ عید بودند. بوی نو بودن میدادند. معلمهای جدید که قرار بود …
بیشتر بخوانید »تیم سازی ؛ هنر یا علم؟!
این روزها در تیم آموزشی کندو (که به نوعی اولین کسب و کار من در دوران دانشجوییام محسوب میشود) درگیر تغییر و تحولاتی بنیادین هستم. به نوعی شروع فصلی تازه برای این تیم است. پس از یک سال و نیم کار و تلاش در این تیم دستاوردهایی برایم داشت که …
بیشتر بخوانید »گرم و خوشرنگ
حین خواندن چند بلاگ بسیار خواندنی و جالب در قسمت هنر و ادبیات بلاگفا، به یک جمله برخوردم که نام نویسندهاش نوشته نشده بود اما برایم تمثیل بسیار ساده و تاثیرگذاری از یک رابطه بود. دلم خواست آن را خیلی کوتاه پست کنم: چایی که سرد میشود آب جوش رویش …
بیشتر بخوانید »1 یا 2؟
برای بار پنجم پرسید از او: «1 یا 2؟» او که در چهار بار قبلی قواعد بازی را یاد گرفته بود بی درنگ گفت: «1» چشمانش را بست نفسی کشید گلویش را صاف کرد با کمی درنگ گفت: «دوستت دارم» کمی سکوت و دوباره بدون هیچ حرفی با همان …
بیشتر بخوانید »یک سالگی دیلی امین
یک سال گذشت؛ از زمانی که در دیلی امین مینویسم. یک سالی که گذشت برای من هرگز یک سال عادی نبود. شاید مهمترین سال دهه 90 برای من. یقین دارم تا آخر عمرم سال 99 را فراموش نخواهم کرد. اما بگذریم… درمورد 99 شاید بعدها نوشتم. پارسال همین امروز بود …
بیشتر بخوانید »میرسی به حرف من
روز اول ثبتنام دانشگاه بود. اولین باری بود که میخواستم از سردر دانشگاه تهران عبور کنم. احساس خاصی بود. اما برایم غریب نبود. وارد دانشگاه شدیم. شور و هیجان از همان ابتدا جلوه میکرد. اصلا توی چشم میزد. از دانشکده هنر که هر کسی مشغول هنرنمایی بود. عدهای میرقصیدند و …
بیشتر بخوانید »عاشقانه بدون واژۀ عاشقانه
مکالمهای عاشقانه بدون استفاده از واژهای عاشقانه: – سلام (یعنی دلم برایت تنگ شده بود) – سلام (یعنی من هم همینطور) – امروز هوا سرد شده (یعنی دیروز نبودی) – شاید بارون بیاد (یعنی امروز هستم. نگاهم کن) – شعری که خواستی رو پیدا کردم (یعنی دیروز همهاش به فکر …
بیشتر بخوانید »بی سواد سیاسی
“بدترین بیسواد، بی سواد سیاسی است. کور و کر است. درک سیاسی ندارد و نمیداند که هزینههای زندگی از قبیل قیمت نان، مسکن، دارو و درمان همگی وابسته به تصمیمات سیاسی هستند. او حتی به جهالت سیاسی خود افتخار کرده، سینه جلو میاندازد و میگوید که “از سیاست بیزار است”. …
بیشتر بخوانید »