کم کم انسان در مسیر زندگی، میفهمد که باید برای کارهایی که نکرده دلیل و توجیه منطقی بیاورد و نه کارهایی که کرده.
جملهاش را خواندم (از کسی که برای من شناختهشده است و برای شما، همان ناشناس) و به باوری رسیدم که داشتمش. (آسیبپذیری)
منتهی طبیعی است که این “رسیدن” با آن “داشتن” فرق کند.
پینوشت: بعضی جملهها همیشه برای یک فرد بیشتر از یک جمله بودهاند.
برای گویندهاش
و برای کسی که گویندهاش را ستایش میکند.
ولی به نظرم انسان برای کارهایی که کرده باید دلیل و توجیه بیاورد نه کارهایی که نکرده؛
البته با گذر زمان به جمله اول متن می رسیم.