خانه / توئیت / اتاق ما

اتاق ما

سکوت آشنایی در اتاق ما، شناور بود؛
چو، مه، در بامداد درّه‌های جنگل گرگان
سرمّ چون قایق تن بسته اندر ماسه‌های گرم
فرو افتاد روی دامن خاکستری رنگش.
لب فنجان بخار قهوه می‌ماسید
به روی گردنم ابریشم گیسوش می‌لرزید..

فرخ تمیمی

نگاهی هم به این‌ بیندازید

روز قدس!

روز قدس است. نمی‌دانم چرا چنین روزی وجود دارد. یعنی فلسفه‌اش را می‌دانم اما… بگذریم. …

یک دیدگاه

  1. بخدا اشک توی چشام حلقه زد :”))))

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *