خانه / توئیت / کوهی عظیم فرو ریخت

کوهی عظیم فرو ریخت

افق راه‌های بی پایان اندک اندک روشن می‌شود
و نسیمی سبک کننده سایه‌ها را بخود می‌لرزاند
اینک ندائی دورئست که خلوت رؤیا‌ها را بسخره گرفته است…
غبار شکنجه‌ای افسون کننده بر فضا سنگینی می‌کند
و رشته‌ای سرد و لغزان آخرین طپش‌ها را خاموش می‌سازد
دیوارهائی که راه بر وحشت کویر بسته بودند ذوب شدند
و امواج شن، چشمان زرد کاروان‌های گمشده را فرو می‌بلعد

سرمای ندای بازگردنده،
که چون بادی تندگذر از حفره‌ی سینه درون می‌رود،
مرا باعماق رنج‌هایم می‌گریزاند
و آنجا
خروش حیات
در اندوه بند‌ها
بخاموشی می‌گراید…

این کشمکش درختانی خشک در زوایای روحم بر جای گذارده است
شکسته‌های کلبه، خسته و متروک، در گل و لای سیلاب مدفون گردید
دستی آشنا چهره‌ی درهم فشرده‌‌ام را نوازش می‌دهد:
«از چه رنج می‌کشی؟»
«کوهی عظیم فرو ریخت!»
«و تو؟»
«بر فرازش ایستاده بودم!»

هوشنگ ایرانی شعر کشمکش

نگاهی هم به این‌ بیندازید

جورج فردریک هندل | Zadok the Priest

بخش‌هایی از این قطعه از جورج هندل شباهت زیادی داشت به موسیقی چمپیونزلیگ. جورج فردریک …

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *