دوست من، تنهاییات را دوست بدار. و سعی کن با وجود دردهایی که دارد، به جای ناله کردن، آواز شادی و رهایی بخوانی. فراموش نکن که آنها که نزدیک تو هستند هم، چه بسیار دورند. و هر چه پیشتر روی، خالی بودن دایرهی اطراف تو که امروز دیده نمیشود، مشهودتر …
بیشتر بخوانید »راز شکار خرس قطبی
این عکسنوشته را برای کانال تلگرام کندو درست کردم. خیلی ازش خوشم میاید. چون ساده است و درست. ما دنبال چیزهای پیچیده و عجیب برای موفقیت،آرامش یا خوشبختی هستیم. حقیقتا شاید آنچه آن را “راز”ی برای موفقیت مینامند به همین سادگی در زندگیمان جریان داشته باشد:
بیشتر بخوانید »قطار
چه عاشقانه این سرودهی مجتبی کاشانی را میپرستم: ما نبینیم کسی میبیند، ما نگوییم کسی میگوید هیچکس منتظر مهلت خمیازۀ ما نیست گلم! هیچکس منتظر خواب تو نیست که به پایان برسد لحظهها میآیند، سالها میگذرند، و تو در قرن خودت خواهی مرد … ما از این قرن نخواهیم گذشت …
بیشتر بخوانید »ما انسانها …
درعجبم از ما… ما انسانها، همیشه صداهای بلند را میشنویم. پررنگها را میبینیم. سختها را میخواهیم. غافل از اینکه خوبها، آسان میآیند، بیرنگ میمانند و بیصدا میروند … پی نوشت یک (شاید نامربوط) : یاد این جمله افتادم که میگفت “مروری بر گذشتهی ما انسانها نشان میدهد که چه …
بیشتر بخوانید »فایل صوتی حرکت کن
نسخهی صوتی نوشتهی حرکت که چند هفته پیش در وبلاگ منتشر کردم. با صدای سعید وفایی نازنین فایل صوتی حرکت کن پی نوشت 1: این فایل صوتی اولین نمونهی ضبط شده در استودیوی کندو هست. به زودی فایلهای بیشتری را منتشر خواهیم کرد… پی نوشت 2: فایل با جدیت …
بیشتر بخوانید »روز آخر …
فیلم “سینما پارادیزو” را دیروز دیدم. بعد از “روزی روزگاری در آمریکا” و “گامورا” سومین فیلم ایتالیایی و جزو معدود فیلمهای عاشقانهای بود که میدیدم. در آن داستانی نقل شد از سربازی که در دوران دور، عاشق دختر بازرگان شد که خواستم آن را اینجا به اشتراک بگذارم: میگویند در …
بیشتر بخوانید »دیوونه کیه؟ عاقل کیه؟
امروز تصادفی برخوردم به دکلمهی “دیوونه کیه؟ عاقل کیه؟” از حسین پناهی دو سال و پنج ماه پیش حوالی آذر و دی سال خاطرهانگیز 96 این اثر همراه شبها و روزهای من بود و الان شده ابزاری برای خاطرهبازی و مرور دوران خوشی از زندگیم که اینجا به یادگار میگذارمش: …
بیشتر بخوانید »حرکت
سالها پیش در سوییس، در دامنهی کوههای آلپ، گروههای نجات، زندگی در شرایط سخت و سایر تمرینهای مربوط به نجات را تمرین میکردند که ناگهان یکی از گروهها در یخبندانهای آنجا گم شد. دو روز بود که همه مانده بودند. در گیجی و سکوت. دیگه همه ناامید شده بودند. مرگ، …
بیشتر بخوانید »دستهایت را از روی سیم برندار!
برای :سعید دستهایت را از روی سیم برندار! تا صبح برایم از امید و ناامیدی بگو از زیبایی و زشتی از شادی و غم برایم بگو. به زبان خودت… ***** دوست خوبم! دستهایت را از روی سیم برندار! زیباییِ زندگیِ این روزها را برایمان چندبرابر کن برایم از روزهای خوب …
بیشتر بخوانید »بیان تجربهی دوست داشتن
اگزوپری (در اثر خداگونهی شازده کوچولو) چه مهارتی داشته در بیان تجربۀ دوست داشتن. چیزی که اسمش رو اهلی کردن گذاشته: روباه گفت: اهلی کردن چیز فراموش شده ای است. یعنی علاقه ایجاد کردن تو برای من پسر بچهای بیش نیستی، مثل هزار پسر بچهی دیگر. من هم برای تو …
بیشتر بخوانید »