خانه / ادبیات / شعر (صفحه 4)

شعر

چندی که در روی زمین بودی چه کردی؟

معنای زندگیِ من از فریدون مشیری   باری اگر روزی کسی از من بپرسد «چندی که در روی زمین بودی چه کردی؟» من، می­گشایم پیشِ رویش دفترم را گریان و خندان، برمی­ افرازم سرم را آنوقت، می­گویم که: بذری نو فشانده است، تا بشکفد، تا بر دهد بسیار مانده است. …

بیشتر بخوانید »

پاییز 2

افتاد آن سان که برگ – آن اتفاق زرد – می‌افتد افتاد آن سان که مرگ – آن اتفاق سرد – می‌افتد اما او سبز بود و گرم که افتاد… قیصر امین پور

بیشتر بخوانید »

شیر‌آهن‌کوه‌مردی زاده شد

شیر‌آهن‌کوه‌مردی زاده شد

شعر تفسیر جهان یا به باور شاملو در صورتِ آرمانی‌اش “تغییر دادن جهان” نیست؛ بلکه آفرینش جهان، با زبانی تازه است. امروز 21 آذر، زادروز احمد شاملو، تاثیرگذارترین شاعر قرن بود. (حداقل از دید من و میلیون‌ها نفر امثال من؛ نه شاید از دیدِ جا!) آغاز ماجرای من و شاملو …

بیشتر بخوانید »

جهان منم | سست شعر

جهان شعر

جهان منم | برای: امین زندگی را گاهی باید نفسی تازه کنی در تکاپوی لحظه‌ها هیاهوی مردم گسستن زنجیر احتیاط واردن شدن به بازی بی‌نهایت بازیِ محکوم به شکست سهل اندیشان چه سهل اندیشیدند وقتی در ذهن می‌انگاشتند آرزوی یک زندگی سهل را. به سهل اندیشی آنان نمی‌خندم به سهل‌‌انگاری …

بیشتر بخوانید »

قطار

قطار

چه عاشقانه این سروده‌ی مجتبی کاشانی را می‌پرستم: ما نبینیم کسی می‌بیند، ما نگوییم کسی می‌گوید هیچکس منتظر مهلت خمیازۀ ما نیست گلم! هیچکس منتظر خواب تو نیست که به پایان برسد لحظه‌ها می‌آیند، سال‌ها می‌گذرند، و تو در قرن خودت خواهی مرد … ما از این قرن نخواهیم گذشت …

بیشتر بخوانید »

دست‌هایت را از روی سیم برندار!

دست‌هایت را از روی سیم برندار!

برای :سعید دست‌هایت را از روی سیم برندار! تا صبح برایم از امید و ناامیدی بگو از زیبایی و زشتی از شادی و غم برایم بگو. به زبان خودت… ***** دوست خوبم! دست‌هایت را از روی سیم برندار! زیباییِ زندگیِ این روز‌ها را برایمان چندبرابر کن برایم از روز‌های خوب …

بیشتر بخوانید »

یک با یک برابر نیست …!

یک با یک برابر نیست

به تساوی فکر می‌کنیم. به عدالت. در ریاضیات یادمان دادند که 1=1. در ریاضیات در فیزیک، در دبیرستان و دانشگاه، مطلق بودن را یادمان دادند. یادمان دادند در معادله اگر دو جواب صادق باشد آن دو جواب فرقی با هم ندارند چون به هر حال ما را به جواب می‌رسانند. …

بیشتر بخوانید »

تسلیم نشو

تسلیم نشو

تسلیم نشو تسلیم نشو، مجال داری تو هنوز برای رسیدن و شروعی دوباره، تیره و تاره‌گی‌ات را بپذیر، ترسَت را دفن کن، بارهایت را رها کن، دوباره پرواز کن…. تسلیم مشو، این چنین است زندگی ادامه بده سفرت را، رویاهایت را دنبال کن، بگستر زمان را، پیش بران قلوه سنگ‌ها …

بیشتر بخوانید »

به دنبال خدا نگرد …

خدا

به دنبال خدا نگرد خدا در بیابان‌های خالی از انسان نیست خدا در جاده‌های تنهای بی‌انتها نیست به دنبالش نگرد خدا در نگاه منتظر کسی است که به دنبال خبری از توست خدا در قلبی است که برای تو می‌تپد خدا در لبخندی است که با نگاه مهربان تو جانی …

بیشتر بخوانید »

شنبه های بی پناهی ، جمعه های بی قراری

قیصر امین پور

خسته ام از آرزوها ، آرزوهای شعاری شوق پرواز مجازی ، بالهای استعاری لحظه های کاغذی را، روز و شب تکرار کردن خاطرات بایگانی،زندگی های اداری آفتاب زرد و غمگین ، پله های رو به پایین سقفهای سرد و سنگین ، آسمانهای اجاری با نگاهی سر شکسته،چشمهایی پینه بسته خسته …

بیشتر بخوانید »