خانه / امین (صفحه 8)

امین

انگلیفارسی

انگلیفارسی!

این چند سال پس از ورود به دانشگاه، آشنایی با ادبیات دانشگاه و دانشگاهی‌ها طور دیگری فارسی (پارسی را بیشتر دوست دارم اما در طول متن از هر دو به سبب ناچاری و نیاز استفاده می‌کنم) صحبت می‌کنم. فارسی و انگلیسی به قول خودمان قر و قاطی. امروز درمورد همین …

بیشتر بخوانید »

کسی که پا به میدان می‌گذارد

کسی که ایراد می گیرد (منتقد)، به حساب نمی‌آید؛ آنکه لغزش‌های یک انسان قوی را یادآوری می‌کند نیز همینطور. یا آن کس که می‌گوید چطور باید کسی که کاری سخت را به انتها رسانده، بهتر عمل می‌کرد. اعتبار از آن کسی است که پا به میدان می‌گذارد؛ کسی که صورتش …

بیشتر بخوانید »
عاشقانه بدون واژه‌ای عاشقانه (2)

عاشقانه بدون واژه‌ای عاشقانه (2)

هوا خاکستری؛ باز هم شمع‌ روشن بود. آن روز هوا خیلی سرد کرده بود. ساعت از 12 گذشته بود و رمقی برای نوشتن، کار کردن یا حتی خوابیدن در تنش نبود. جز در و دیوار و یک ظرف غذا که مال دو روز پیش بود و انگار از همان اول …

بیشتر بخوانید »

بودن

یک عمر فرصتی است برای بیان “بودن” به خلاق‌ترین و هیجان‌انگیزترین شکل ممکن   این جمله را از کتاب “یادداشت‌های یک مرد فرزانه” اثر ریچار باخ با ترجمه‌ی دلنشین خانم لیلا هدایت پور خواندم. کتاب خوبی است. جالب است. در 215 صفحه. از ادبیاتی که کمابیش مورد پسندم هست استفاده …

بیشتر بخوانید »
سفر اجباری به زندانی درون راهپیمایی ماشین

سفر اجباری به زندانی درون راهپیمایی

امروز صبح اولین جمله‌ای که شنیدم از زبان علی اکبر بود: «تو خیابون هیچ ماشینی نیست!». راست می‌گفت. خیابان وصال خلوت خلوت بود و هیچ ماشینی حق تردد و پارک کردن در آن را نداشت. بخاطر راهپیمایی روز قدس. آخرین جمعه‌ی ماه رمضان. ماشین من اما در خیابان وصال پارک …

بیشتر بخوانید »
روزی روزگاری پسری که عاشق شیمی بود

روزی روزگاری | پسری که عاشق شیمی بود

تکه‌هایی از گذشته، که هنوز در خاطر مانده؛ شاید کلیدِ شناختن بهتر یک زندگی باشد. زندگی خودم. می‌گفت “زندگی هر انسان، مجموعۀ وقایعی که بر او گذشته نیست. زندگی هر انسان، حتی مجموعۀ خاطراتی که از زندگیش برای دیگران تعریف می‌کند هم نیست. زندگی هر انسان، همان خاطراتی است که …

بیشتر بخوانید »
یک ارائه سخنرانی و یک سوال

یک ارائه و یک سوال

یکی از جالب‌ترین چیزهایی که درمورد سخنرانی در جمع، خصوصا درمورد ارائه‌ی یک ایده، محصول یا پیشنهاد برای عده‌ای آدم (که معمولا هم آن‌ها را نمی‌شناسید) یاد گرفتم این بود که باید در تمام طول ارائه و خصوصا در ابتدای آن به یک سوال پاسخ بدهم. مخاطب شما می‌خواهد آگاه …

بیشتر بخوانید »

تو را من چشم در راهم

تو را من چشم در راهم شباهنگام که می‌گیرند در شاخ تَلاجَن سایه‌ها رنگ سیاهی وزان دلخستگانت راست اندوهی فراهم تو را من چشم در راهم شباهنگام در آن دم که بر جا دره‌ها چون مرده‌ماران خفتگانند در آن نوبت که بندد دست نیلوفر به پای سرو کوهی دام گَرَم …

بیشتر بخوانید »